پرنده گولو

آتشی در درون من است که با نوشتن آرام می گیرد

پرنده گولو

آتشی در درون من است که با نوشتن آرام می گیرد

شکم نازی جون امروز زیاد کار کرده



یکی از همکارانم عاشق تکنولوژی است. یک ربع مانده به اینکه به خانه برسد قهوه جوشش را روشن میکند، دمای خانه را از شرکت کنترل میکند، غذای سگش در ساعت های مشخصی توی ظرف ریخته میشود، ظرفها در ساعتی که پیک مصرف برق نیست شسته میشوند. حالا این همکار چند صباحی است که  ازدواج کرده و ما شاهد این تماسهای تلفنی هستیم: نازی در خونه بازه، نازی اتاق خواب چرا انقده سرده؟ نازی جلوی تلویزیون خوابت برده بود؟ نازی چقدر با تلفن حرف میزنی؟ نازی کی بود در زد؟ نازی چرا انقده راه میری امروز؟

هنوز نازی را ندیده ام ولی فکر میکنم شبیه مرغ بسیار خوش رنگ و لعابی باشد که در قفسی طلایی اسیر شده...

تمام نورهایی که نمی بینیم




همه ی سالها، همه عرفه ها، همه  روزه ها  و  نمازها، همه اش مال خودت. امروز و اینجا من فقط بغلت را میخوام که دست بکشی به موهای در هم گوریده ام و بگویی هیسسسسسس آرام باش گولو. و من آرام شوم که همه را می دانی و بیشتر را هم می دانی و می دانی که می ترسم از نمازهای صبح که قضا میشوند و دغدغه هایی که غذا میشوند...

اتاق سبز


اتاق سبز یک پنجره بزرگ رو به غرب دارد که توی دیوار سبز پررنگ جا خوش کرده. بقیه دیوارها سبز کمرنگ هستند، درست رنگ تپه ها وقتی به نوازش بهار تن سپرده اند. کف اتاق سبز را  موکت نرم  و پرز بلند پوشانده و درست وسطش یک صندلی راک منتظر من است. بجز دیواری که کمد سفید رنگ وسایل آقای جوگندمی را جا داده ، باقی دیوار ها خیلی منظم قفسه بندی شده و قرار است هزار کتاب خوب که سالها خاک خورده اند را مهمان شوند... پرده ی اتاق از کتان قرمز یا سبز پررنگ است. هنوز نتوانسته ام در این باره تصمیم بگیرم اما مطمئنم اتاق سبز مکان مطلوب من در خانه مان خواهد بود. خانه ای که به احترام قهرمان کودکی هایم نامش را ویله کولا گذاشته ایم...

گهی با دزد افتد کار و گاهی با عسس ما را


خبر رسید که از خدا بیخبری رفته توی توییتر و به اسم پرنده گولو لانه ساخته و به اسم من مینویسد و کپی میکند و لابد لذت میبرد و وقاحت را تا حدی پیش برده که از آقای جوگندمی هم نقل میکند.  جناب دزد نامحترم این دفعه که آمدی اینجا ببینی چه نوشته ام  تا لاشخور وار به منقار بگیری ، لحظه ای هم به این فکر کن که چه کردی که اینهمه بدبخت شده ای و برای گرفتن نوازش اجتماعی باید کلمات دیگری را بدزدی؟ از من شنیده بگیر که آنچه متن را موزون و کلام را دلنشین میکند اصالت احساس پشت هر لغت است : چیزی که تو از آن بسیار محرومی...




پ.ن: این متن را نوشتم که اعلام کنم پرنده گولو بسان ساندویچی اژدر زاپاتا هیچ شعبه ای در اینستاگرام و توییتر و لینکدین و امثالهم نداشته و ندارد