پرنده گولو

آتشی در درون من است که با نوشتن آرام می گیرد

پرنده گولو

آتشی در درون من است که با نوشتن آرام می گیرد

این کودک (مایۀ نشاط دل و) نور دیدۀ من و توست

به این فکر میکنم که اگرقصد داشتم بچه داشته باشم الان و همین سال و همین ماه میخواستم که توی بغلم باشد.هیچ چیز مانند یک نوزاد یک کودک یک خلقت یکه و بی بدیل نمی تواند آدم را از جنگ دور و  به زندگی وصل کند. گاهی واقعا دلم میخواهد بجای دغدغه های الانم نگران آروغ و دفعات کار کردن شکم بچه ام باشم. دلم میخواهد هر روز یک کلمه جدید را با هم فتح کنیم. مثل بچه ی خواهرهمسرم که مارا دائو و دوبی* صدا میزند و در ازای هر ده کلمه ی نامفهموم یک کلمه ی قابل درک تحویلمان میدهد. بعد یادم میاید همین شیرینک چقدر مسئولیت دارد و همین الان بیشتر از دو ساعت نمیتوانم همصحبت حنا باشم و سرعت پیشرفت و تغییر  همه چیز بیشتر از من است و خب به خاله بودن و دوبی بودن و زَمَنو بودن بسنده میکنم...






دائو: دایی

دوبی: من گربه صدایش می زنم و در زبان او این مراحل طی شده تا به دوبی رسیده: گربه> گووربه> دووبه > دوبی!

دیدگاه صفر و یک

یادم  نره هدف وسیله رو توجیه نمیکنه. برای greater good دست به دامن بد و شنیع و غیر اخلاقی نشم. قضاوت وظیفه من نیست. تفکر وظیفه منه. و این روزها هر خونی از هر طرفی که ریخته بشه توی زمین ماست. ما ایرانی ها. نمیخوام بازنده "ما" باشیم ولی نمیدونم چه باید کرد.

اینو نوشتم که مشخص کنم من- پرنده گولو- این لیست پایین رو تایید نمیکنم و توش سهیم نمیشم:

تخریب اموال

توهین و فحاشی  به افراد

آسیب جسمی و روانی به افراد

استفاده ابزاری از اعتقادات

سودجویی از شرایط جسمی و روانی بقیه

آتش به اختیار و هر گونه عمل شبه لینچ

نگاه از بالا به سبب هر گونه اعتقاد مذهبی یا اجتماعی

کشتن، کشتن، کشتن

و خیلی چیزها که نمی نویسم



جهان از روی سطل زباله

معانی کلمات عوض شده است

یخ

رنگین کمان

نفس

ژیان

و هنوز کسانی وقاحت قشنگی در تمیز حق از باطل دارند. و چقدر زیبا خودشان را در سمت حق می بینند. کجای مسیر را اشتباه رفتیم که فکر میکنیم هر کجای قصه که ما ایستاده ایم مختصات  دقیق محق بودن  است؟

گیسوبران، ادعاکنان

موهایم را تراشیدم. موهای فر زیبای رها و خاص با آن پیچ و تاب قشنگ را گرفتم توی مشتم و از بیخ قیچی کردم. زیر شال خفه شده بودند از بس محکم بسته بودم تا ظاهرم را نامرتب نکنند. و خب توی زندگی من این روند عجیبی نیست و موزر امیر هیچ وقت مدت زیادی بیکار نمی ماند. عجیب این است که امروز خیلی ها توی شرکت میگویند چرا از تراشیدن موهایت عکس و فیلم نگرفتی تا بعنوان" گیسوبران" آپلود کنی؟ حوصله نمیکنم به تفضیل بهشان بگویم که بنده حرکت اجتماعی نکرده ام فقط موهایم را برای چندمین بار به دلیل کلافگی کوتاه کرده ام و درست نیست الان که بازار داغ است از این کار بهره فعالیت سیاسی اجتماعی ببرم! و باز هم حوصله ای نیست تا بگویم از فیلم و عکس و هشتگ مهم تر این است که شما در محل کار میتوانید موهای من را ببینید و در موردش نظر بدهید.