پرنده گولو

آتشی در درون من است که با نوشتن آرام می گیرد

پرنده گولو

آتشی در درون من است که با نوشتن آرام می گیرد

وبلاگ مامن است

چون وقتی حالت بده میتونی بیایی بنویسی.

و بعد که مامان اومدن PostICU می تونی بگی حسینا حسینا حسینا مرسی

و بعد تر که از خر لجبازی پیاده شدی میتونی ببینی که لازم نیست لج کنی و برای خرید ماشین اول زوم کنی روی اینکه حلقه ازدواجت رو بفروشی.

چی بگم.

ببخشید که یهو اومدم نق نق کردم

رسم نوشتن این نبود.

الحمدلله مامان و بابا و همه و همه خوبیم.

و در جواب سوال خواننده جان هم باید بگم نه عزیزم چرا طلاق؟ زندگی مون خوبه و هزار بار خدا رو شاکرم که سهمم از ازدواج آقای جوگندمی بوده.

فرصت دادم ،فرصت دادم، فرصت دادم

تیرماه 99تصادف کردیم. زنده ماندیم  و خدا توی یک بالش پر بغلمان کرد و خش برنداشتیم. ماشین مهربانی که دوستش داشتم پیش مرگمان شد.

من منطقی بودم. منطقی و شاکر.

شش ماه با مترو رفتم سر کار.

بعد طیبه را خریدیم.

و الان دی ماه 1402 است.

خسته شدم.

بارها گفتم اهل نق زدن نیستم. مثل اکثر خانمها نیستم که نق بزنم ، قهر کنم ، تهدید کنم  تا به هدفم برسم. یا صبوری کنم و دم نزنم. به حد کافی تذکر می دهم. بعد خودم تصمیم میگیرم و خودم  مسئولیت تصمیم را بعهده میگیرم. بارها گفتم مردان غالبا میگویند زن ها آهن پرستند. چنین اند. چنانند. و همان مردها در مواجهه با زنی که فرق دارد  نشان میدهند که  همان کلیشه ها را بهتر میفهمند و بیشتر درک میکنند.

من هنوز خودمم. ولی اولین چیزی که خواهم فروخت حلقه های ازدواجمان است. نه چون از ازدواجم ناراضی ام .نه. فقط چون گاهی باید نشان داد که هزینه کردن صرفا مالی نیست.

در اولین روز 2024 همچنان بشدت عصبی و تلخم. حتی شرح ماوقع و بررسی ماتریس سوات و  اکسل هم حالم را خوب نکرد. 

چه میشد آدم سرش را بگذارد ماه ها بخوابد

نشسته ام توی جلسه آموزشی نرم افزار جذب و استخدام.با خودم فکر میکنم اینهمه ادم چقدر حوصله دارند. به درک که باید تلاش کنیم بهترین ها را جذب کنیم. این همه فرم به چه دردی میخورد وقتی مامان توی آی سی یو خوابیده و هی خون تزریق می‌کنند و هی هیچی. چه فرقی می‌کند وقتی انقدر خسته ام که برایم فرقی ندارد پس فردا بگویند نماینده فلان شرکت توی جلسه تیلیک تیلیک اشک ریخته و ادای گوش کردن درآورده.  من خسته،عصبانی،فرسوده و غمگینم. 

 میل ندارم با هیشکی حرف بزنم و هیچ کس بهم قوت قلب بدهد. 

من ۲۰۲۴ را با مجموعه ای از حس های پررنگ و شدید و خشن شروع کرده ام.