پرنده گولو

آتشی در درون من است که با نوشتن آرام می گیرد

پرنده گولو

آتشی در درون من است که با نوشتن آرام می گیرد

یه چند تا گولوی High copy


کاشکی چهار تا بودم. یکی اش مرتب میومد سرکار و مرخصی و تاخیر و تعجیل نداشت. اینجوری آخر سال بهش نمیگفتند از عیدی و سنوات بعلت کسری کار خبری نیست.
یکی اش می موند توی خونه و اون همه درهم برهم بی پایان رو مرتب میکرد. آشپزخونه رو مثل گل تمیز میکرد و تمام خرت و پرت ها رو لیبل میزد و کتابها رو گردگیری میکرد و زمین رو تی می کشید و از روی کتاب مستطاب آشپزی یه غذای خوشمزه میپخت.
سومی به تمام میسدکالهای چند ماه گذشته جواب میداد . کامنت های اینجا رو تایید میکرد. به تلگرام و اینستا می رسید. جواب احوالپرسی های دوستان رو میداد و مهم تر از همه با آدمها معاشرت میکرد. میرفت خونه لاله ، بدون دغدغه وقت یه دنیا حرف میزد. هدیه روز مادر مامان رو به موقع میخرید. برای خواهر همسرم که اولین ساله مامان شده  گل میخرید .میرفت پیش مادر همسرم یه بعد از ظهر آروم  دو نفری میگذروندن...


چهارمی اما هیچ کدوم از اینا نبود. می رفت مشهد؟ می رفت شیراز؟ می موند توی کنج اتاق یه کم مطالعه میکرد یا پیاده شهر رو  گز میکرد؟ نمیدونم. چهارمی رو نمی دونم ولی میفهمم بیشتر از همیشه بهش نیاز دارم...
نظرات 3 + ارسال نظر
روجا پنج‌شنبه 15 اسفند 1398 ساعت 02:16 ق.ظ

سلام
چقدر دوست داشتم این پست و

سلام
میفهمم که احتمالا خودت هم چند تا روجا لازم داری

فاطمه شنبه 26 بهمن 1398 ساعت 11:16 ب.ظ

آهای گولوی چهارم پاشو بیا شیراز ...
یا نه, بیا با فاطمه ی هشتادم بریم مشهد ...
(از لحاظ نیاز به تعداد بیشتر)

سلام
خدایی قبول دارم هفتاد و نه تای قبلی رو نیاز داری
بریم پابرهنه مشهد

تیلوتیلو شنبه 26 بهمن 1398 ساعت 11:09 ق.ظ https://meslehichkass.blogsky.com/

سلام گولوی نازنینم
خودت اندازه چهل تا از این گولوها کارآیی داری
همه این کارها را هم خوب بلدی و بهتر از همه ی گولوهای عالم انجامشون میدی

سلام
مرسی ازد لگرمی ات

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.