پرنده گولو

آتشی در درون من است که با نوشتن آرام می گیرد

پرنده گولو

آتشی در درون من است که با نوشتن آرام می گیرد

ترکیب زاویه تابش خورشید، موسیقی و شال زرد

اینو اینجا مینویسم که اگر روزی یادم رفت بدونم یه روز اول صفر، باهم محل کار رو پیچوندیم و رفتیم یه جای پرت یه سری کارهای پرت تر کردیم و وقتی خیلی بی فرهنگ نشسته بودیم روی لبه باغچه کنار خیابون میدون فرهنگ ،  بهت نگاه کردم و نور خورشید از پشتت اریب میتابید روی شالت و بعد  فکر کردم اگه همین الان مثل رمدیوس خوشگله توی هوا محو بشم سزاست چون همه چی انقد ملموس و در عین حال بهشتی بود که برای خوشبخت بودن نیازی به جنات تجری من تحت النهار نداشتم.




هنوز وضو دارم. هنوز نماز اول ماه رو نخوندم و هنوز صدقه ندادم. ولی عجب عبادتی کردم... همش چونکه تو دوستمی