پرنده گولو

آتشی در درون من است که با نوشتن آرام می گیرد

پرنده گولو

آتشی در درون من است که با نوشتن آرام می گیرد

شعب ابی طالب

وقتی که اوضاع نت بهم ریخت و فقط با وارد کردن آدرس مستقیم میشد به سایت های ایرانی دسترسی داشت، هیستوری گوشی ام رو به امید خیلی سایت ها چک کردم و متوجه شدم طی سه ماه اخیر چقدر با تصویر ذهنی ام فرق داشته ام. سرچ های گوگل و سایت هایی که زیاد سر زده بودم چقدر با من فرق داشت. اگه این هیستوری رو نشونم میدادن و میگفتند حدس بزن مال چجور آدمی هست، عمراً فکر میکردم مال خودمه...


امروز اینترنت دارم. صد البته کجدار و مریز هست ولی ایمیل دارم و ویکی پدیا و سرچ گوگل. دلم میخواد همه دنیا رو سرچ کنم. دلم میخواد جرات کنم مهاجرت کنم. دلم میخواد همه رو، همه ی همه رو بریزم توی چمدونم و برم. بی انصاف ها چرا با ما اینجوری میکنید. آخه توی کدوم چمدون دوستای من جا میشن؟ صنوبرهای حیاط خونه پدری لاله رو چجوری ببرم خارج؟ چهارراه ولیعصر رو مگه میشه تکون داد؟


خواهر زاده آقای جوگندمی رو بغل میکنم و فشار میدم. بوی شیر میده. بوی بهشت میده. اعتراف میکنم دلم غنج میره از تصور بچه داشتن. ولی با این بیماری و این مملکت و این سیستم برده داری این چیزا خیلی جرات میخواد و من به شجاعت معروف نیستم.


قصه های بیمارستان خیلی زیاد بود. یه روزی مینویسم که زندگی کردن بین آدمهای نیمه مرده چقدر سخته.یه روزی از شغل پرستارها می نویسم. از مصائب همراه مریض  بودن  مینویسم. و از درد بیمار بودن که چطور از درون آدم رو میخوره. انگار توی قلبت یه حفره ی توخالی باشه که تا ابد سیاهه.


حالم خوبه. به نسبت اول آبان که بستری بودم حالم خوبه. به نسبت دهه آخر مهر که روده هام رو عق میزدم حالم خوبه. ولی میفهمم از درون یه چیزایی خوب کار نمیکنن. گاهی قلبم خیلی میکوبه. انگار گنجشک توی قفسه سینه ام گیر کرده. گاهی بی حوصله ام و از همه متنفرم. گاهی نفسم با درد میره و میاد. ولی میفهمم اینا همه خوبن اگه یادم نره یه روزی همین حال آرزو بود برام. برای همین این روزها الحمدلله قشنگ تری میگم. شیرین تر اینکه لازم نیست برای آقای جوگندمی حالم رو توضیح بدم. نگاهم میکنه و می دونه... الحمدلله


من دلم می خواد شب یلدا رو توی خونه خودمون باشیم. لطفاً دعا کنید که این اتفاق به خیر و خوشی برامون بیفته.



نظرات 53 + ارسال نظر
ونوس سه‌شنبه 26 آذر 1398 ساعت 08:22 ق.ظ http://shakibajoon90.blogfa.com

سلام گولو جان .. ماشاله چه بزرگ شده حنا بانو ... میگم برای انسولین پمپ هایی هست که نصب میشه و فکرمی کنم این مشکل تزریق مداوم رو حل می کنه . تو شهر ما یه انجمنی هست به نام دیابت مفتاح و خبرهاشون می شنوم ..خواستین برای حنا جان انجام بدین

سلام
ممنونم ونوس جان
حنا چون در تغذیه خیلی سهل انگار هست و مدام افت داره نمیشه براش پمپ وصل کرد

خانمـــی سه‌شنبه 19 آذر 1398 ساعت 11:58 ق.ظ http://harfhaye-dele-khanomi.mihanblog.com/

سلام چند وقت پیش وبلاگتو پیدا کردم بعد هر روز اومدم ولی اون موقع آپ نمیکردی حالا که اومدم چه همه اتفاق افتاده ... تبریک میگم ازدواجتو و از خدا میخوام که کنار آقای جوگندمی همیشه خوشبخت باشی و بیماریت که کاری از دست ما دوستان وبلاگی برنمیاد جز دعا برای بهبودی ... یه روز بیای و بگی هیچ اثری ازش نیست

سلام
خیلی ممنونم عزیزم
ان شاالله خدا به همه بیمارها شفا بده

سیما چهارشنبه 13 آذر 1398 ساعت 12:33 ق.ظ

سلام.
بهرحال‌. دوستت. دارم. گولو

سلام سیما
ممنونم

یکتا دوشنبه 11 آذر 1398 ساعت 10:56 ب.ظ

شما رو نمی شناسم و خیلی دیر به دیر اینجا رو می خونم. امشب پستتونو خوندم و از ته دلم گفتم الهی شکرت که گولو بهتره...

سلام
خیلی ممنونم

سرن دوشنبه 11 آذر 1398 ساعت 01:27 ق.ظ

دوستت دارم. همین

سلام عزیزم
منم
زیاد
دلم براتون تنگ شده

مهفام یکشنبه 10 آذر 1398 ساعت 06:44 ب.ظ

سلام گولوی نازنین
بی نهایت خوشحالم که بهتری
امیدوارم خدای نعمت بخشنده‌ی رحم گستر شب یلدا، تو و آقای جوگندمی رو بشونه رو قالیچه خوشگل اون اتاق سبزه که پرده مخمل قرمز داره و توش پر از کتابه...
وای گولو نگو که این روزها بیشتر از همیشه نگران آینده بچه‌ها هستم... اوایل به رفتن از این شهر به یک جای خوش آب و هوا فکر می‌کردم که از بیماری و هوای آلوده و ترافیک دور باشن ولی الان به فکر جایی هستم که برای طرز فکر، نگاه و عقیده بازخواست نشن...
حسینا دریاب ....

سلام
دقیقا مهفام
هوا سیاست جامعه، واد شدن خیلی سخت شده

سُها شنبه 9 آذر 1398 ساعت 04:51 ب.ظ

و سر انجام بعد از چهار سال پیدات کردم...
امروز از خوشحال ترین روزهای عمرمه گولو.من پیدات کردم.سلام آبی ترین گولو.سلام حنا سلام پراید گولو که اسمشو یادم رفته.دلم برات به اندازه ی یه مورچه کوچک شده بود...

سلام سها جان
پرایدم عثمان بیگ بود
حنا شده یه دختربچه ی دراز وراج
قربون اون دلت
خوش برگشتی عزیزم

بهار شیراز شنبه 9 آذر 1398 ساعت 09:56 ق.ظ

گولوی مهربان...ما به بچه گربه میگیم گولو

چقدر قشنگ اسم منو سیو کردی...سالهاست میخونمت...شاد باشی بانو

سلام
ای جان
میو میو میو

ممنونم عزیزم

زهرا جمعه 8 آذر 1398 ساعت 03:18 ب.ظ

سلام گولو جانم انشااله حالتون بهتر میشه و شب یلدا توی خونه خودتون خواهید بود، براتون آرزوی سلامتی میکنم

سلام زهرا جان
بسیار ممنونم

... پنج‌شنبه 7 آذر 1398 ساعت 06:20 ب.ظ

انشالله

سلام
ممنونم

محمد چهارشنبه 6 آذر 1398 ساعت 08:13 ب.ظ

سلام خواهر!
امروز وسط روز گوشی را برداشتم آمدم بلاگ اسکای به این سایت و مطلب زی باش برخوردم گفتم امیدت امیدمان را با این مطلب زیاد کنیم حسینایی هست
https://mamoolii.blogsky.com/1398/09/06/post-299/%d9%85%d9%86-%d8%ad%db%8c%d8%ab-%d8%b9%d9%85%d8%b1%d8%a7-%d9%84%d8%a7%db%8c%d8%ad%d8%aa%d8%b3%d8%a8-

سلام
کیف کردم برادر
ممنونم

نازنین چهارشنبه 6 آذر 1398 ساعت 01:52 ب.ظ

گولوی زییا
من فک کنم کامنتام ثبت نمیشه اینجا، به هرحال برای چندمین بار میخام بنویسم که امیدوارم زود حالت خوب شه و امسال بهترین شب یلدا و بعدش بهترین عید نوروز عمرتو در کنار آقای جوگندمی و حنا و ماه مانه و خاهرا و پدرت بگذرونی پرنده آبی

سلام نازنین عزیز
من عذر میخوام که انقده دیر به دیر کامنت تایید میکنم
تقصیر منه وگرنه کامنت های شما به موقع دستم میرسه
از دعای خیر و زیبات بسیار ممنونم

زرین چهارشنبه 6 آذر 1398 ساعت 09:41 ق.ظ

چرا نظر من نرسیده؟

سلام عزیزم
دارم تایید میکنم

Sara چهارشنبه 6 آذر 1398 ساعت 03:27 ق.ظ

سلام گولو جان
الهی الهی شب یلدا با سلامتی و شادی توی خونه خودتون باشی!

سلام خیلی ممنونم

مریم چهارشنبه 6 آذر 1398 ساعت 12:58 ق.ظ

گولوی نازنین و صبور...
منم سیزده ساله که وگنر دارم شبیه به بیماریه شما با درگیریه ریه:( واقعا یه حفره تو خالی تو قلبی ادمه.
اگر کمکی از دستم بر میاد خوشحال میشم بهم بگی.شاد و اروم باشی در کنار اقای جو گندمی

سلام
وای وگنر خیلی سخته
برای هم دعا کنیم
لعنت به هر چی واسکولیت

نینا سه‌شنبه 5 آذر 1398 ساعت 11:15 ق.ظ

سلام پرنده
خوشحالم که بهتری، دلت خوش باشه همیشه. برات قبلاً یه کامنت گذاشته بودم تا کمی باهات همدلی کنم اگرچه خیلی عرضه ندارم تو این کار. نمی‌دونم رسید یا نرسید، خوندی یا نخوندی. به هر حال بهت توصیه کرده بودم که دعای استغاثه به امام زمان رو زیااااااااااد بخونی و به امام زنده و مهربونمون زیاد متوسل بشی.
جز این دیگه حرفی نیست و به نظرم چاره دیگه‌ای هم برای هیچ‌کدوم از ما و هیچ درد دیگه‌ای نیست.
امیدوارم کنار آقای جوگندمی مهربونت، حال دل و حال GPSت بهترتر بشه و در مسیر خوشی قرار بگیری. اگه تونستی و حالش رو داشتی، به من هم دعا کن.

سلام نینا جان
کامنتت رسید و خوندم
ممنونم
حتما توی دعاهامون همدیگه رو یاد کنیم

سوگل سه‌شنبه 5 آذر 1398 ساعت 12:01 ق.ظ http://Www.blogso.blogsky.com

گولو چه اسم جالبی

سلام

ت دوشنبه 4 آذر 1398 ساعت 11:59 ب.ظ

سلام جسارتا بیماریتون چی تشخیص داده شد
علایمش شبیه حال دوستمه

سلام
سندرم گودپاسچر
ان شاء الله که بیماری دوستتون این نباشه

پرژین دوشنبه 4 آذر 1398 ساعت 10:18 ب.ظ

امیداورم سلامت باشی.هر کجا که هستی سلامت باشی.این خیلی مهمه.کجا بودن خیلی مهم نیست.

سلام
مثل همیشه گل گفتی پرژینکم

روجا دوشنبه 4 آذر 1398 ساعت 10:15 ق.ظ http://www.north79.blogfa.com

سلام عزیزم
خیلی خیلی خوشحالم که بهتری، خدا رو شکر
الهی آمیییییییین برای دعای آخرت، منتظر پست شب یلدایی از خونه خودت می مونم

سلام روجا جانم
ممنونم
الهی آمن

دزیره دوشنبه 4 آذر 1398 ساعت 07:59 ق.ظ https://desire7777.blogsky.com/

گولو جان چی شدی ؟ امیدوارم زودی بهتر شی

سلام دزیره جان
یهو بدنم تصمیم گرفت یه خودی نشون بده
خوبم عزیزم

ida دوشنبه 4 آذر 1398 ساعت 06:06 ق.ظ

سلام گولوی نازنین
سخت بود بعد از مدت ها بی خبری بخونم که اینقدر مریض و گرفتار بودی، در کنار هزاران انگیزه ریز و درشت و عشقی که از اطرافیان می گیری، به خاطر دل خواننده های هزارسال یکبار خاموشت، اونهایی که تو رو بزرگ و قوی می بینند و واقعاً هر هزار سال یه بار راهشونو کج می کنن میان سراغت و انتظار دارن مثل یه میل ستون قدیمی وسط صحرا یا درخت پیری کنج یه ده دورافتاده خوب و برپا باشی و لونه پرنده ها، خوب و سرپا باش

سلام آیدا
من خوبم الحمدلله
آدمه دیگه
استخوانش گاهی ضعیف میشه در برابر دنیا
انشالله همیشه سربلند باشیم همه مون

رویای ۵۸ یکشنبه 3 آذر 1398 ساعت 10:11 ب.ظ

هزار الحمدالله به خاطر حال خوب امروزت

سلام عزیزم
ممنونم

پریسا یکشنبه 3 آذر 1398 ساعت 10:06 ب.ظ

سلام دوست عزیز
الحمدلله که بهتر شدی
دعا می کنم ولی می دونم حسینای عزیز همواره مواردی برای سورپرایز بنده هاش داره انگار یه وقتایی دوست داره جلز ولز کردنمون را ببینه یه وقتایی هم الکی یه حال أساسی میده که منو این همه خوشبختی محاله

سلام
دققققققققققققیقا
خیلی حسینای شیطونی هست

زهرا یکشنبه 3 آذر 1398 ساعت 09:28 ب.ظ

سلام
انشااله همیشه سلامت باشید و به خواسته قلبیتون برسید

سلام الهی آمن
ممنونم

مینو یکشنبه 3 آذر 1398 ساعت 08:35 ب.ظ http://Minoog1382.blogfa.com

منم هیچوقت اون هشت نه روزی که همسرم دوسال وخورده ای پیش بیمارستان بستری بودیادم نمیره.به طولانی بودن تجربه ات نمیرسه امادرنوع خودش تکان دهنده بودهم برای خودم هم خودش.درسته مدت بستری طولانی نبوداماتهدیداون موضوع جدی بود،خیلی جدی.هنوزم از کناراون بیمارستان که ردمیشم‌ حس وحال اون زمون برام تاحدودی زنده میشه امابه خودم تلنگرمیزنم که بیابیرون.خداروشکرکن که به خیرگذشت.به بهترین نحوممکن هم!!
گاهی شایدمی خوادتکونمون بده وازاین روبه اون رومون کنه که ازاین دست حوادث می ذاره برامون.

سلام
بیمارستان حتی دو شب هم تکاندهنده است
دقیقا ادم میگه واقعا من بودم اون شرایط رو طاقت اوردم؟
منم معتقدم گاهی خدا ادم رو از زندگی روزمره جدا میکنه که فرصت بده ادم به کاراش یه نگاهی بندازه

بهار یکشنبه 3 آذر 1398 ساعت 01:30 ب.ظ http://Searchofsmile.blog.ir

سلام خدا رو شکر که بهتری ...
جوری شده همه سودای رفتن داریم ولی با این نرخ دلار و با این وضعیت مگه میشه رفت؟ کجا بریم؟ من از بچگی خیلی وطن پرست بودم اما وقتی به آینده نامعلوم تو این وضعیت فکر میکنم دلم میخواد هر جایی باشم جز اینجا
امیدوارم زود زود کاملا خوب شی و شب یلدا رو در آرامش و سلامتی خونه خودت باشی

سلام دقیقا حال همه اینجوری شده
منم زیاد استرس دارم از این بابت
دلم میخواد برم خونه
در روی همه اخبار ببندم

مینو یکشنبه 3 آذر 1398 ساعت 12:32 ب.ظ http://Minoog1382.blogfa.com

خداروشکرکه بهتری
ماکه ۲۲سالگیمون باامیدبه خاتمی شروع شدحالایه ناامیدوخسته همیشگی هستیم...
ان شاالله هرروزبهترشی ویلداهم توخونه خودت باشی

سلام
ما با امید شروع کردیم ولی هر روز ناامید تر شدیم
این روزها حال هیکی جور نیست مینو

سیده یکشنبه 3 آذر 1398 ساعت 12:18 ب.ظ

سلام گولوجان نازنین
خداروشکر که بهترید، الهی هر چه زودتر صحت و سلامت کامل حاصل بشه
و شب یلدا هم براتون خونه خودتون از قشنگ ترین شبهاتون بشه الهی

سلام سیده جان
خیلی ممنونم

عمو یکشنبه 3 آذر 1398 ساعت 12:07 ب.ظ

ای خدای گُنده
سلام
این گولو رو تا شب یلدا بکن تو لونه خودش
وگرنه خوبیم و دیدی، بدیم و ندیدی

گولو من دعا کردم
اما کلا خدای حرف گوش کنی نیست
هر کاری دلش بخواد میکنه
یعنی برم اون دنیا اولین کاری که میکنم یقه باریتعالی را می چسبم، زُل میزنم تو چشماش بهش می گم بابای من تویی؟


ای خدای گنده رو خوب اومدی
ایشالا بکنه توی لونه ی خودمون
هاهاهاها

رها یکشنبه 3 آذر 1398 ساعت 08:36 ق.ظ

دیدم دوستان لنگ موتور جستجو هستن گفتم موتور ایرانی hoora.com را پیشنهاد بدم به سرعت گوگل نیست ولی خوب سرچ میکنه

سلام
ممنون رها جان

ونوس یکشنبه 3 آذر 1398 ساعت 08:14 ق.ظ http://shakibajoon90.blogfa.com

گولوی نازنین .. خدا رو شکر که بهتری

سلام ونوس عزیزم
ممنونم

م یکشنبه 3 آذر 1398 ساعت 12:10 ق.ظ

گولو جانم یه سفره کوچولوی پنج شش نفره نذری بنداز خیلی عجیب که وسط همه نذرای مدل جدید و فرهنگی همون سنتیا و ساده ها و روضه خونیاش جواب میده چرا دست به دامن اون سه ساله کوچولو نمیشی دخترکم ؟ دعای همه ما هست ولی یادت باشه همه ما تو این وبلاگ هر وقت التماس دعا داشتیم دور تو جمع میشدیم و مثل پسرک لاله ازت سوالای مختلف میپرسیدیم ، تو که وصلی گولو جان

سلام
عجیبه
من یادم رفته بود نذر دارم سفره همون سه ساله ی عزیز رو
یادم انداختی
خدا به یادت باشه الهی

ریحانه شنبه 2 آذر 1398 ساعت 09:30 ب.ظ

گولو چقدر خوب کردی اومدی. الهی شکر که حالت بهتره.
ذکر ولله خیر حافظا و هو ارحم الراحمین خیلی تو مریضی ها به من کمک میکنه.

گولو فرصت مطالعاتی برو. من رفتم امریکا. خیلییییییییی خوب بود. و البته پست داک هم پذیرشش رو از همونجا گرفتم. البته ویزا همسر دوبار ریجکت شد و خلاصه نشد برا پست داک برم و البته اینم بگم که شرایطش کاملا فراهم میشه اروپا بری. ولی راستش دلم نمیخواست ایران رو خالی کنم برا این نکبت ها(ببخشید فحش میدم. برام اعصاب نذاشتن این بی شرف ها)

سلام ریحانه
دکتری شده قورباغه بازم
شایدم جرات کردم برم
ادم رو به هوس میندازی دختر

تینا شنبه 2 آذر 1398 ساعت 07:03 ب.ظ

انقدر غر و گریه تو تک تک سلول هام دارم که ...
به سلامتی زمانه زمخت و ستمگر
به سلامتی آنکه خدا هم نجاتمان نداد

سلام تینولی
چه شعر تلخی
چه حقیقت تلخی

mahee شنبه 2 آذر 1398 ساعت 06:58 ب.ظ

گولوی عزیز
امیدوارم خدا لباس عافیت تنت کنه.
دعاگوت بودم و هستم.
دعا میکنم هر اتفاقی که خیرتون توی اونه براتون اتفاق بیفته. یکیش همین شب یلدا که گفتی.
حالت خوبتر و مستدام تر باشه.

سلام ماهی عزیزم
نیستی که
نمیگی دلمون تنگ شده
دلم گرم شد به دعات

زهرا.ش شنبه 2 آذر 1398 ساعت 06:10 ب.ظ

توی این روزهای بی نتی، خوشحال بودم که صفحه ی شما جزو صفحه های محبوبم سیو شده هست.
وسط یک طناب کشی هستیم، که رفتن و موندن از دو سمت آدم رو میکشونه...فقط روز به روز داره زورِ سمتِ رفتن بیشتر میشه..امان از اون لحظه ای که کلا طناب رها میشه..که فکر میکنم دور نیست:(
الحمدالله برای حالِ بهتر.
و انشالله برای پست کردنِ پستِ یلدا از منزل خودتون

سلام عزیزم
دقیقا وسط یک طناب
اخرش فکر کنم ما پاره بشیم!!!
ممنونم

فاطمه اردیبهشتی شنبه 2 آذر 1398 ساعت 05:41 ب.ظ

خدا رو شکر که بهتری . من همیشه ترس بزرگی از مهاجرت داشتم ولی الان حجم غیرقابل زندگی کردن ایران بیش از حجم ترسم شده متاسفانه

سلام دقیقا حال همه ماست که با ترس داریم به مهاجرت فکر میکنیم

ویدا شنبه 2 آذر 1398 ساعت 04:40 ب.ظ

سلام نازنین ویدا
عزیز ویدا
عشق و همدم ویدا
با گریه میخونمت
چه خوب بهتری
چه خوب نوشتی
چه خوب روزی چند ساعت میری شرکت

عزیز دلم،انشالله یلدا هندونه و انار رو روی کاناپه خونه خودت،در حالیکه لم داری روی ۶۰۰ تا بالشتک و اقای جوگندمی نازت رو میکشه میخوری

دلم برای صدات تنگ شده،تماس نگرفتم که مزاحم استراحت نشم،بخدا میسپارمت
عزیز دل من

سلام
وای چه توصیف قشنگی
دلم غنج رفت
همیشه به من لطف داری ویدا جان من

یاسمین شنبه 2 آذر 1398 ساعت 03:31 ب.ظ

میخاستم یه پیغام بزارم ولی در همین لحظه خداوند اینستا را ازاد کرد و من در همین لحظه از حس کره شمالی رسیدم به حس مکزیک و اینا ها
شب یلدا انشالله نتت رو قطع میکنی خونه خودت مهمونی میگیری
برم به پیام هامم برسم

سلام
خدا نکشتت
عین معتادی شدیم که به مواد میرسه

محمد سلمی شنبه 2 آذر 1398 ساعت 03:03 ب.ظ

سلام
هزار الحمدلله که خوبید و ان شاء الله که بهترو بهتر بشین سلامتی و آرامش و دل بی حسرت نصیبتون

سلام ممنونم

الهام شنبه 2 آذر 1398 ساعت 02:51 ب.ظ https://im-safe-in-your-arms.blogsky.com/

سلام گولوی عزیز،
چند وقت پیش رفتم حیاط تا لباس پهن کنم، هوا و بادی که میومد جوری بود که انگار خدا بگه چی میخوای عزیزم؟ منم یاد شما افتادم به خاطر این ۶ سالی که میخونمتون و مثل یه دوست نادیده برام عزیز هستید، سلامتی و خوشبختیتون رو خواستم

سلام الهام جان
واقعا ممنونم
این جمله ی لباس پهن کردن در حیاط خیلی نعمته ها
خونه تون گرم و دلتون شاد

مخمور شنبه 2 آذر 1398 ساعت 02:25 ب.ظ

سلام پرنده جان
پرنده بی پرواز پرنده نیست و مصداق ندارد
تو پرنده ای هر چند یک پرنده گولو اما می دانم و مطمئنم خیلی زود از همه این روزهای سخت می پری به سوی افقهای روشن

سلام مخمور عزیز
ممنونم

دنیا شنبه 2 آذر 1398 ساعت 02:24 ب.ظ

سلام گولو جان
این روزا بارها بلند بلند گفتم خدا لعنتشون کنه،هر مسئول بی تخصص و نادون رو.
ما که می‌خواستیم بمونیم و بسازیم ، چرا مجبورمون میکنن به غربت پناه ببریم؟
من که آدم غربت گزینی نبودم
چرا به اینجا رسوندنمون؟ ما که با همه چی ساختیم...
چرا خفه مون می کنن، چرا مثل بره باهامون رفتار میشه؟ دقیقا بره، نه حتی برده!
این چه امنیته که فقط به بهای تحقیر و توهین به شعور و دروغ بدست میاد؟
خب در عوض این امنیت بغض گلومون رو ول نمی کنه، قلبمون خفه است
من نمی‌خوام برم چرا مجبورم می کنن؟ چرا از خونه ام بیرونم می کنن...
آخه دردمون رو به کی بگیم؟
ما که لال بودیم ، ما که با بیکاری ساختیم، با شرمندگی پدرا ساختیم، با ناامیدی ساختیم،‌ حتی خودمون رو زدیم به باور دروغ هاشون و بااااز فرصت دادیم
دیگه وقاحت و نامردی تا کجا؟
من هیییییچ وقت دلم به رفتن راضی نبود
من خونه م رو دوست داشتم...
فکر گشتن دنبال آرامش توی یک خاک دیگه رو اوضاع این روزها به سرم انداخت

سلام دنیا
آخ دنیا آخ دنیا آخ گفتی دنیا
این کامنت خودش یه پست خیلی خیلی مهمه بخدا

الهام ب شنبه 2 آذر 1398 ساعت 01:24 ب.ظ

سلام گولو جان. خدا رو شکر که بهتری و می نویسی. ایشالا که شب یلدا به خوشی و سلامتی تو خونه خودت هستی!
تو این روزایی که نت نداشتم، به کانتکت های تلگرامم که نگاه میکردم و آخرین بازدید همه رو یه تاریخ می دیدم، خیلی حس بدی بهم دست می داد. انگار که زلزله ای اومده و دور از جون همه تو اون تاریخ مُردن.
راستی یه سوال فضولانه هم دارم. آیا خونتون نزدیک خونه ی ماه مانه؟ خواستم بدونم همچنان در همسایگی ما هستین؟!!

سلم الهام
دقیقا منم همین حس رو داشتم
انگار ساعت روی یه تایم خاص ایستاده بود
خونه مون غرب تهرانه ولی نمیشه گفت نزدیک ماه مانه هستیم
ولی هر کجای دنیا که باشم اینجا همسایه ایم و دوستیم

سهیلا شنبه 2 آذر 1398 ساعت 01:03 ب.ظ http://Nanehadi.blogsky.com

خدا رو شکر که تو این روزای قحطی حال خوش خبر خوب دادی.ان شالله شب یلدا خونه خودتون هستید.

سلام سهیلای عزیزم
دلم گرمه به دعای شما
انقدر سر حرف پسرتون خندیدم که گفت پیغام تصویری رو لو دادید

جویا شنبه 2 آذر 1398 ساعت 12:59 ب.ظ

گولو جان ان شا الله خیلی زود خوب خوب میشی و زودتر از شب یلدا میری خونتون . این روزها که یک پرنده کوچک تو دلم دارم خیلی به یادت بودم و از خدا خوب شدنت کاملت را خوندم
البته سالهاست می خونمت اما واسه کامنت تنبلم
نمی دونم درباره رفتن منم این چند روز بارها پشیمون شدم که کاش اون موقع که شرایطش مهیا بود رفته بودم . اما باز هم می دونم بدون تیکه های قلبم و خاطراتم باید برم که برای من احساساتی اونم تحملش سخته

سلام اصل حرف رو گفتی جویا
بدون تکه های قلب نمیتونیم

فاطمه شنبه 2 آذر 1398 ساعت 12:53 ب.ظ

خیلی خوشحالم که حالتون بهتره، از خدا سلامتی کامل براتون میخوام. گولو جان بنظرم نباید رفت اگر همه بروند چه کس بماند و سروسامان بدهد. بماند که با مهاجرت نخبگان چندین واحد آی کیو کشور کاهش پیدا کرده ولی تا وقتی حسینا و امام زمان و امید در ته دلمون هست وایمیسیم و ایران را جای بهتری برای زیستن میکنیم. استرس و ناامیدی برای شما خوب نیست.
روزی غبارغم برود حال به شو، مطمین باشید دور نیست. بیایید امید را به هم تزریق کنیم بیایید بچه ها، نوجوان ها و جوانها را انگیزه بدیم تا تلاش کنند و ناامید نباشند. تزریق ناامیدی ریشه های حیات را خشک میکنه.
شب یلدا خونه خودتی و ان شالله در همین مملکت بچه دار میشی و با خاطرات قشنگی که گفتی زندگی میگنی خدای مهربون مواظب گولو و آرزوهای قشنگش باش

سلام
من هم سالها با خودم گفتم اگر ما برویم کی بسازه
ولی اعتراف میکنم ترسو بودم
اعتراف میکنم وابسته بودم
و الان دیره
این قطع شدن نت حس بدی بهم داد
حس برده بودن
حس کره شمالی
با این حال یادم هست که این کامنت پره از امید و حس های خوب
و ما کمترین کاری که بلدیم بکنیم همین امیدوار بودن هست

ساناز شنبه 2 آذر 1398 ساعت 12:13 ب.ظ

گولو جون تو این روزا قاطی این همه خبر غمناک خوشحالم تو بهتری
شب یلدا مطمئنم به لطف خدا خونه خودتی

سلام ساناز عزیزم
ممنونم
ان شالله همه چی بهتر میشه
نمیدونم چرا امیدوارم هنوز که مملکت بهتر بشه

فرانچسکا شنبه 2 آذر 1398 ساعت 11:44 ق.ظ https://meinthemirror.blogsky.com

خوشحالم که حالت بهتره گولو جان، انشالله شب یلدا خونه خودتی
من که همچنان نت ندارم.

سلام فرانچسکا عزیزم
ما هم فقط توی شرکت نت داریم و این روزها من روزی دو ساعت به شرکت سر میزنم تا کارهای عقب مانده رو سر و سامان بدیم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.