پرنده گولو

آتشی در درون من است که با نوشتن آرام می گیرد

پرنده گولو

آتشی در درون من است که با نوشتن آرام می گیرد

عشق ،مثل درخت زالزالک است



چمدان سفر می بندم و به این فکر می کنم که حالا ولایت دیگری هم دارم و ریشه های نسلی که از من باقی خواهد ماند در زمینی خواهد دوید که بهارش بهشت و زمستانش مهربان است... حس بسیار خوبی به سرزمین پدری همسرم دارم.

می دانم که احتمالش بسیار کم است اما پاسپورتم را هم بر می دارم. حسینا را چه دیدی؟ شاید صدایمان کرد. هر چه باشد از خانه ی آقا جان تا کربلا 365 کیلومتر بیشتر نیست و آقای جوگندمی هم همیشه با خواسته هایم مهربان است . فقط  اندازه یک سلام و ساعتی  تنفس در هوایش برایم کافی است.پاسپورت را میگذارم جایی دم دستم، عادت ندارم به حسین و حسینا فکرکنم و مایوس باشم.



توضیح عنوان:
با خنده به پیشوازت می آید و بغلت می کند
با گریه بدرقه ات
عشق
مثل درخت زالزالک است

به پرشالت که گیر کند
ول کنت نیست

هه گ ِ هاتی خه نی ده س ده ملت که ی
خه گی خواسی بچی گیری کلت کی
یه عشقه ماله گم ! ک ِ چو گه ر گوج
هه که فت ئه و پ سه که ت مه ر دیه ولت که ی