پرنده گولو

آتشی در درون من است که با نوشتن آرام می گیرد

پرنده گولو

آتشی در درون من است که با نوشتن آرام می گیرد

خواندن مزامیر در گوش گدای نابینای میدان شهر



دیشب که بعد از یک هفته با تن تمیز و عطر زده نماز خواندم  در دلم دعا کردم  که حسینا جان، اگر قرار است این لذت را روزی از من بگیری و به جایش هرچیز دیگری بدهی، من نمی خواهم. دیشب نمازم مزه ی زعفران میداد...