پرنده گولو

آتشی در درون من است که با نوشتن آرام می گیرد

پرنده گولو

آتشی در درون من است که با نوشتن آرام می گیرد

ادای طناب زدن، ادای دفع سنگ


آدم گاهی از روند مسائل خسته می شود. از بوی بیمارستان، از درد مداوم ، از زردآب بالا آوردن، از انتظار برای خانه ای که انگار قرار است کارهای نصب کابینتش صد سال طول بکشد، از زندگی مشترکی که هی شروع نمی شود، آدم گاهی حتی از چیزهای خوب هم خسته می شود...


شاید هم همه این حس ها ناشی از داروهای زیادی است که بعد از عمل سنگ شکن مصرف میکنم و باعث راش پوستی و خراش روحی شده اند...

این روزها باید هی برای خودم بخوانم که :نتوان دل شاد را به غم فرسودن ... وقت خوش خود بسنگ کلیه سودن