پرنده گولو

آتشی در درون من است که با نوشتن آرام می گیرد

پرنده گولو

آتشی در درون من است که با نوشتن آرام می گیرد

جام آتش روی قلیان شراب

می دونید ؟ راستش هنوز باورم نمیشه تموم شد. تازه میفهمم چقدر فشار روم بود. حتی وقتی  دادگاه و شکایت سر مسائل بدیهی هم باشه باز آدم می ترسه. دادگاه ترسناکه. و فهمیدم وکیل و توکل هر دو خیلی خوبند. تموم شد. خدا رو شکر... 


امروز روز دختره. نمی دونم فلسفه اینهمه نامگذاری های عجیب چیه(در حقیقت میدونم ولی میترسم بگم بیان ببرنم زندان!!!). مخصوصا که باید توضیح داد امروز روز فرزندان دختره نه دوشیزه ها! مجرد که بودم حرص میخوردم. الانم که متاهلم حرص میخورم. کم دسته بندی داریم و کم  فقط شوهر کردن رو مزیت میدونن، اینم مزید بر علت شده!


دو ساعت بعد از نوشتن پاراگراف اول شرایطی پیش اومد که منجر به پاراگراف بعدی شد!  


ببین حسینا جان . من که  می دونم همیشه امتحان آماده داری و دستگاه پلی کپی ات به راهه. ولی بالاغیرتاً امتحانی بگیر که برای قبولی و تکماده آویزون خودت بشم نه دیگران. ترس منو که می دونی؟ دیگه سپردم به خودت. سپردم ولی اضطراب دارم. بالصبر و الصلاه هم برای بنده های گرمابه گلستانت آرامش میاره نه من که جیرجیرو هستم و عین بچه ای که توی بازار گوشه چادر مامانش رو ول کرده باشه هراسان میشم. درسته دیگه متاهل شدم و شما رو نمی نشونم توی دستهای دوست پسری ات ، ولی یه جاهایی فقط خودت جوابی نه هیچ خلقت دیگه ای. منو ول نکنی ها. چرخ کمکی های دوچرخه زندگی ام رو باز نکنی ها. دستت رو از پشت زین برنداری ها. من به اعتماد اینکه منو گرفته ای دارم رکاب می زنم. نمی خوام ازت مستقل بشم. باشه؟



پ.ن: امروز روز اول ماهه. رفتم اینجا توی قربانی سهیم شدم. ماه خوبی داشته باشیم ان شالله.