پرنده گولو

آتشی در درون من است که با نوشتن آرام می گیرد

پرنده گولو

آتشی در درون من است که با نوشتن آرام می گیرد

ز تو کشتن ز من تسلیم کردن

برنامه های من و حسینا تمامی نداره. پارسال آذر بود. اخراج شدم. قرار شد تا آخر آذر کار رو تحویل بدم. ترسیدم. نماز اول ماه با ترس خوندم. دو رکعت نماز امام رضا خوندم که توی قنوت هشت بار صلوات بفرستم( فاطمه یادم داده) و دو رکعت نماز با نیت " حسینا من میترسم".

آذر گذشت. کسی که جام اومده بود استعفا داد رفت. من به کارم ادامه دادم.

امسال آخرای آذر اخراج شدم. قرار شد بعد اسفند نیام. ترسیدم. نماز اول ماه خوندم. دو رکعت نماز با نیت" حسینا من بازم میترسم" خوندم. رزومه ام رو آپدیت کردم. کمتر ترسیدم ولی ترسیدم. (این ترس در من ریشه عمیقی داره). امروز مدیرعامل استعفا کرد. نمیدونم اینجا می مونم یا نه. پس فردا بازم اول ماهه. انشالله بازم نماز اول ماه میخونم بازم دو رکعت نماز "حسینا بغلم کن" میخونم و نمیدونم چه خواهد شد. فقط میدونم امن ترین جا برای آدمها توی دعای همدیگه است. همین. منو توی دعاهاتون جا کنید لطفاً. ممنونم

نظرات 7 + ارسال نظر
مونا شنبه 8 بهمن 1401 ساعت 07:52 ق.ظ https://motherofflowers.blogsky.com/

گولوی عزیزم
هروقت ترسیدم
خواندم
لاتخف سنعیدها سیرتها الاولی
وقتی حضرت موسی در وادی طور ترسید،چرا من آدم در چرخش های زندگی نترسم؟

سلام
آخخخخخخخ
نمیدونی چقدر نیاز داشتم به این حرف

فاطمه چهارشنبه 5 بهمن 1401 ساعت 01:42 ب.ظ

من که معتکف در دعاهای بقیه هستم.
تو هم در دعای من بست نشستی بزنمت هم بیرون نمیری.

سلام.
دعای های من و زنجموره است
بلکه خدا بخاطرت باهام راه بیاد

سپیده سه‌شنبه 4 بهمن 1401 ساعت 06:09 ب.ظ

ای جانم و باز هم گولو و مناره و اعتکاف میشه اون بالا یکم غر غرای منو هم به خدا برسونی خسته ام خسته
و این نماز که گفتی چطوریه میشه لطفا توضیح بدی

سلام سپیده جان
چشم
هیچی یه نماز ساده که فاطمه گفته بود هر وقت ترسیدم بخونم و تنها تفاوتش اینه که توی قنوت هشت تا صلوات میفرستم

دنیا یکشنبه 2 بهمن 1401 ساعت 10:02 ب.ظ

سلام گولو جان
پاک یادم رفته بود ماه رجب رو، مرسی که اومدی و نوشتی و یادم انداختی که چقدر جای حس و حال اعتکاف تو زندگیِ این روزام خالیه...
دعا گو هستیم، الهی که بهترین‌ موقعیتها و پربرکت‌ترین‌هاش پیش روت باشه، آمیییین

سلام دنیای عزیزم
منو کنج دعاهات نگه میداری؟

قوی گنگ یکشنبه 2 بهمن 1401 ساعت 12:41 ب.ظ

حس کردم خودم رو داری میگی ترس شغل و...
به دور از هر تملقی میگم فقط برای اینکه بدونی تو دعای من که هستی . به اون نشون که همیشه مناره مسجد اعتکافت یادمه .
و عجیب یکی از نزدیکانم ماجراتو تعرفی کردم براش گفت چقدر به اون نماز حسینا ی ایشون نیاز دارم. دعاکن گولو.هم اونو هم من
صدای تو زودتر میرسه به حسینا.
اینبار هم شک ندارم حسینا ی تو برگه های خوبی رو می کنه برات.ان شالله

سلام دوست قدیمی من
توی دعاهای همدیگه هستیم
فصل فصل اعتکافه
ان شالله میرم بالای مناره مخ حسینا رو بخورم
ممنونم دلگرمم کردی

کامشین شنبه 1 بهمن 1401 ساعت 11:06 ب.ظ

آخر چرا پرنده جان؟
کارمند از تو بهتر؟

سلام کامشین عزیز من
مشکل همینه
منابع انسانی همیشه مقصره و سیبل خطای بقیه

دل آرام شنبه 1 بهمن 1401 ساعت 05:08 ب.ظ

الهی قربونت برم چرا دوستم، غصه نخور. تو هم ما رو دعا کن ما هم دعات می‌کنیم اگه قابل باشیم.

سلام
خیلی محتاج دلارام جان

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.