پرنده گولو

آتشی در درون من است که با نوشتن آرام می گیرد

پرنده گولو

آتشی در درون من است که با نوشتن آرام می گیرد

وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ

ده ساله منو به دوش کشیدی. نق زدم گوش کردی. گریه کردم مرهم شدی.کاسکوی جیغ جیغو شدم صبوری کردی. الان وظیفه من بود بیام شیراز. ولی هنوزم اونی که قوی تره شمایی. هنوزم من باید بالا رو نگاه کنم تا شما رو ببینم. بازم رفتارت همونه که میگن مسلمون واقعی اونجوریه و من قبل شما ندیده بودم فقط شنیده بودم. تن مامانت رو دادین به خاک و جانش رو بهشت. تسلیت میگم آقا. تسلیت میگم. سایه ات به سر همه اونایی که وجودت برکته براشون.




لطفا برای محترم خانم مادر حامی/دوست من یه فاتحه بخونید. من خودم رو خیلی مدیون این دوست هستم.