من از آن آدمهایی هستم که هر از چند گاهی مسائل را واشکافی میکنم. گاهی هم به قول لاله مثل پنیرپیتزا کش میدهم. زخم های ناسور قدیمی را دستکاری میکنم، مثل وقتی که مدام با یک دندان لق ور میرویم ...
حالا چند روز است دارم توی دادگاه ذهنم شرکت میکنم. قاضی بوده ام. دادستان بوده ام. وکیل مدافع بوده ام. متهم بوده ام... متهم بوده ام . متهم بوده ام... متهم به اینکه چرا اینهمه وقت توانستم، میتوانم و متاسفانه خواهم توانست که حقایق ساده را نادیده بگیرم و خودم را خر فرض کنم؟ از خودم راضی نیستم. آنقدر نادیده میگیرم و گلایه نمیکنم که یهو همه چیز مثل سیل آوار میشود و گلایه ها بغض می شوند و تفاهم ها و سوتفاهم ها گره های کور می سازند.
چرا بلد نیستم حسابهایم را قبل سرریز شدن صاف کنم؟ چرا به اسم کنار آمدن و این مزخرفات خودم را قانع میکنم در حالیکه می دانم عزت نفس لازم برای پرسیدن و خواستن و تقاضا کردن را ندارم؟
دارم تمام چیزهایی که از زمان ازدواجم گوشه های تاریک ذهنم را پر کرده اند میجوم. تک به تک رفتارهایی که نادیده گرفتم و مثل دارویی تلخ قورت دادم را دارم بالا میاورم و تلخی اش را حس می کنم. دردش را میچشم انگار همین حالا پیش آمده باشد. با خودم حلاجی میکنم و میفهمم اگر چکار میکردم الان به نشخوار نمی افتادم. تلخ است . تلخ است. اما می دانم این جویدن باعث میشود جریان راقورت بدهم و بعد هضم کنم و خب لاجرم بعدش دفع هم هست. فارغ شوم از این همه اینها و ان شالله که تلخی اش یادم بماند و دیگر تجربه نکنم...
همه اینها را نوشتم تا شرایط برای خودم روشن تر بشوند و بتوانم اضافه کنم که دوست خوب نعمت است. کسی که بتوانی حرف بزنی و گریه کنی و حرف بزنی و نخواهد که خرت کند.که بگوید حق میدهم و بدانی که واقعا حق میدهد. که بگوید خودم ده بار برایت مهمانی پاگشا میگیرم و بدانی که میفهمد دغدغه ات یک وعده غذا نیست... دوست خوب نعمت است.
سلام گولو جان منم مدتیه فهمیدم صبور نیستم در برابر کارها و رفتارهای اشتباه دیگران نسبت به خودم بلکه جسارت و جرات ندارم و از عاقبتش ترسیدم
حیف که خیلی سخت میشه تغییر کنم...
سلام
فعلا من تصمیم دارم نذارم صبرم لبریز بشه که بعدش منفجر بشم
به نظرم این منطقی ترین روش هست
بعضی اتفاقات بعد از چند بار مرور و بازگویی اثر تلخش رو از دست میده.
خوب کاری کردی که اینجا نوشتی
سلام
دقیقا انگار شسته میشن
سلام
ندیدمت
شناختی به جز خوندنت تو این سالها هم ندارم
اما گولو جان دلم میخواست الان بغلت کنم و بگم
آروم باش تنها نیستی کرونا فقط زودتر نقاب آدم ها رو برداشت . این نقاب ها روزی برداشته میشد . چه بهتر که زودتر برداشت تا کمتر احساس مون رو اسراف کنیم برای نا حسابی ها .
گولو جان خودخواهی گاهی بهترین راه خوب شدن هست. خودخواهی کنیم و دیگه هیچ تلخی و خجالتی رو قورت ندیم
سلام
من هم ندیدمت
ولی بارها برام نوشتی و الحق همیشه متوجه شدی جانمایه حرفم چی بوده