پرنده گولو

آتشی در درون من است که با نوشتن آرام می گیرد

پرنده گولو

آتشی در درون من است که با نوشتن آرام می گیرد

وقتی میتوانم بنویسم. وقتی میتوانم بلند بگویم

مدتی از ازدواج ما میگذرد. مدتی که شاید زیاد نباشد ولی خب کم هم نیست. 23 آذر میشود سه سال از زمان خواستگاری رسمی. بهمن ماه آشنایی مان وارد پنج سال می شود. دوسال است زیر یک سقف می خوابیم و وقتی می گوییم خانه ، منظورمان ویله کولاست. اتفاقات زیادی را پشت سر گذاشتیم. بیمار شدم و نزدیک مرگ شدم. بارها بیهوش شدم و خوب می دانم هر نوع بیهوشی چه مزه ای دارد. سقط کردم.سفر رفتم. مراسم خاکسپاری و پرسه و عروسی و تولد را تجربه کردم. 

تسلیت گفتم 

تبریک گفتم

هدیه دادم

آرزوی سلامتی کردم

سعی کردم آداب را رعایت کنم. 

ولی همیشه ته ذهنم چیزهایی قلقلکم میدهد. افکاری که وقتی ضعیف میشوم احاطه ام میکنند.  وقتی ازدواج کردم انگار محو شدم. خیلی ها خودشان بعد ازدواج تصمیم میگیرند محو شوند، ولی من نه . کسانی که هدیه تولد بچه هایشان پیشم همیشه محفوظ بود، کسانی که رویم حساب میکردند و رویشان حساب میکردم، کسانی که عزیزترین هایم بودند فراموش کردند من هم آدمم. عروسی نگرفته ام ولی ازدواج که کرده ام .کمک نخواسته ام ولی همان نیازهای تازه عروس ها و تازه مستقل ها را که دارم. غریبه که نبودم. یادشان رفت. به سادگی یادشان رفت . خب کرونا بود.  چه بهانه ای بهتر از کرونا؟

 و پوست من از فلز و چرم یا سنگ نبود.  دردم آمد

و دیشب که دیدم یکی پستی گذاشت بی ربط به این مسائل و با ربط به بهانه ها ، یکهو سیلی خوردم. کرونا فقط برای من بود. روشنفکری فقط برای من بود. درک کردن و کنار آمدن فقط برای من بود. دیشب غمگین شدم و دامنه این غم تا امروز پشت میز کارم کشیده شده و هر چند دقیقه یکبار روی دفتر جلساتم می چکد. صد البته آنقدر ترسو و بی عزت نفس هستم که  ادعا و انتظاری ندارم. فقط طول میکشد تا با این هم کنار بیایم. آدمی است دیگر. گاهی زورش به غصه و منطق نمی رسد.



چند روز بعد نوشت: مشکل پاگشا نیست، حتی هدیه ازدواج نیست. من از بقیه انتظار مالی ندارم. مشکل من سهل انگاری بقیه در به رسمیت شناختن است. بقیه ای که قبل و بعد از من مناسک اجتماعی عرف را در برابر بقیه به خوبی انجام میدهند ولی به من که میرسد لابد به نظرشان انقدر مهم و واجب نیست.

نظرات 14 + ارسال نظر
عابر شنبه 6 آذر 1400 ساعت 04:22 ب.ظ

سلام
خوب شد اینو نوشتی از صبح دارم مرور میکنم ببینم کی توی کرونا عروسی کرده یا بچه دار شده ، خونه خریده نکنه یادم رفته باشه، البته من مطلقا با کسی رفت و آمد نکردم توی کرونا تولد بچه ها کادو به دست میرم در خونشون ولی تو نمیرم از دور قربون صدقه میرم کادورو میدم میام که البته اون هم توش گله هست که چرا تو نمیای، ولی به هر جهت تلنگر بود نوشتت که حواسم باشه دلی رو نشکونده باشم

سلام
راستش معذب شدم
جریان این نیست که کسی ازتون انتظار کادو داشته باشه
ولی ادم یه جوری میشه وقتی میبینه به بهانه کرونا چقدر مسائل ساده و بی هزینه هم کنار گذشاته میشن

مخمور شنبه 6 آذر 1400 ساعت 11:14 ق.ظ http://mastoori.blogfa.com

سلام گولو
اینکه گفتی خیلی از روابط خیلی وقت تموم شده اما من متوجه نشده بودم نیشتری به قلبم زد..
در مورد همکلاسی که در کرونا ازدواج کرد و هیچ یک از اقوام حتی درجه یک طرفین هم به روی خودشان نیاورده بودند را پاگشا کردم و کادویی در حد وسع مالی ام و هدیه ای برای پاگشا دادم

سلام
خدا خیرت بدهد
نمی دونی چقدر مهم است که ادم بداند کسانی اهمیت قائل هستند

مریم شنبه 6 آذر 1400 ساعت 10:05 ق.ظ

عزیزززمممم
بگذار و بگذر
دنیا پر از این ناملایمات و نامهربونی ها و کم توجهی هاست، تازه اول راهی، برات مهم نباشه و لذت ببر از لحظه های با هم بودن و سلامتی که هیچ چیز به اندازه سلامتی اهمیت نداره
خوشبخت و عاقبت بخیر باشی

سلام
جز گذشتن مگه راهی هم هست؟
ولی خب گاهی ادم بدجور حس حماقت میکنه

رها شنبه 6 آذر 1400 ساعت 09:33 ق.ظ

خب افتخار ندادی خانم جان وگرنه رواق منظر چشم ما و اینها ... خیلی وقته که چشم انتظارتیم...

سلام
لطف داری قشنگم
دخمل چطوره

پریمهر شنبه 6 آذر 1400 ساعت 09:01 ق.ظ https://parimehr.blogsky.com/

درک میکنم،
آشناهایی که بدون جشن ازدواج میکنن رو باید بیشتر دریابم

سلام
میدونی خیلی سخته چون عروسی نگرفتیم و بقیه رو توی خرج ننداختیم اونا هم هیچی رو به روی خودشون نیارن

دزیره شنبه 6 آذر 1400 ساعت 08:57 ق.ظ https://desire7777.blogsky.com/

گولوی نازنینم کاملا درکت میکنم انگار ادما به مهربونی ادمای مهربون عادت میکنن و بعد از یک مدت هم میشه وظیفه و بعدشم ای وای یادم رفت الکی حواله ادم میکنن گزندگیش در همینه ادمایی که اولویت بودن ما واسشون اولویت نبودیم وگرنه نه کسی انقدر مشغوله و سرشلوغه نه کرونا و صدتا بدترازکرونا دستشونو بسته دیگه الان طلا و جواهرم اینترنتی میخرن و راحت کادو میدن خودم در این بساط کرونا چند بار اینکارو کردم واسه حفظ رسوم و محبت به تازه وارد ها و تازه مادرها که صد البته خیلی راحت فراموش شده!!!! یعنی طرف حتی زنگ نزده بگه ممنون واسم ویس گذاشته با استیکر !!!!!!!!!!!1 دنیا همینه عمق احساسمون و تعهدمون و معرفتمون در دوستی با هم مشابه نیست و این در نزدیک ترین دوستیا هم هست و وقتی درکش میکنی دردناکه و غم انگیز
پدر بهترن؟

آخ گفتی
راستش من حتی در قید کادو نیستم.
ولی جدیدا با پدیده ای مواجه شدم که عجیب تره: کادویی ندادن ولی فکر میکنن دادن! چون سهل انگار هستند! یادشون رفته به همین سادگی. میدونم باورش سخته
دو ساله میگن کروناست بعد با کسانی رابطه دارند و بدون ماسک هم هست که خب...
دو سال مدام گفتند بخدا میخواییم پاگشا کنیم ولی کروناست! انگار من هر بار بپرسم. فقط کاش نه ادعاش رو میکردن نه اینجوری رفتار میکردن.

امینه جمعه 5 آذر 1400 ساعت 08:22 ب.ظ

منم عروس کرونا بودم. پارسال تیرماه. هنوز خانواده پدریم خونه م نیومدن در صورتیکه دائم همه جا میرن و عکس میذارن. من بهمن زایمان میکنم اما هنوز صمیمی ترین و عزیز ترین خاله م مارو دعوت نکرده. دخترخالم صدبار گفته میخوام برات آباژور بخرم برو خودت بخر من پولشو بهت میدم‌
میدونی دعوت نکردن و نیومدن یک طرف اینکه اینجوری با حرفاشون به شعورت توهین میکنن یه طرف. مادر من برای همه ی بچه های اقوام دعوتی داد اما به من ک رسید حتی نزدیکترین ها فراموش کردن. چه حیف ک حتی نمیشه به روشون آورد.
من فقط پیش خانواده همسرم و همسرم ازین رفتار اقوامم خجالت زده میشم وگرنه خودم یه جوری سعی میکنم باهاش کنار بیام

سلام
عین حرفهای منو زدی
همین که می گن برو بخر ما پولش رو میدیم
انگار گدا هستیم
چقدر شرایطمون شبیه هست

ترمه جمعه 5 آذر 1400 ساعت 04:49 ب.ظ

سلام
چقدر درد داشت این جمله"و چه بهانه‌ای بهتر از کرونا".
تنها حسن کرونا برای من همین شناختن و دیدن روی دیگری از آدمها بود. و چه وسعتی داشت این دید، از نزدیک ترین عزیزم تا رفیق قدیمی ۳۰ ساله.
دقیقا حرف شما را به مادرم زدم: "اولویت‌ات نبودم".

سلام
کرونا وجهه جالبی از ادمها نشونمون نداد

بهار شیراز پنج‌شنبه 4 آذر 1400 ساعت 10:18 ق.ظ https://baharammm.blogsky.com/

اوخی بچم....

گاهی گمانم باید بعضی ها را به خنده و شوخی یادآوریشان کنی...
من که محاله چیزی یادم بره....بس که صدا جا یادداشت می کنم، کادوی تولد فلانی، کادوی عروسی فلانی

سلام
ادم جایی یاداوری میکنه که بخواد چیزی جبران بشه
الان که فکر میکنم میبینم خیلی روابط تموم شده اند منتها من متوجه نبودم.

زهره پنج‌شنبه 4 آذر 1400 ساعت 09:04 ق.ظ

گولو جونم
منم مراسم عقدم خورد به همین کرونا و محدودیت های رفت و آمد
حتی به خودشون زحمت ندادن یه زنگ بزنن تبریک بگن آدم های که دعوتشون کردیم و درک کردیم کرونا بود و سلامتیشون مهم تر
ولی حتی تبریک هم نگفتن
خیلی دور نمیرما
دوست های نزدیک م....فامیل های درجه یک....
حالا که مثلا متاهیلیم از ما انتظار های دارن که خودشون برای مهم ترین لحظه ی زندگی من انجام ندادن
یه جوری رفتار میکنن انگار ازدواج من ی چیز عادی بود و حالا نوبت اونا که شده من باید سر و دست بشکنم و حواسم به ریز اتفاق هاشون باشه و مشتاق شنیدن خبرهاشون
من حتی نتونستم از احساس خوبی که ازازدواجم داشتم و شادیمو با کسی صحبت کنم
من هدیه هم نخواستم اما تبریک و احترام به همسرم کمترین چیزی بود که میتونستن برای دوستیمون انجام بدن

زندگی دیگه خدارو شکر تومثل اونا رفتار نمی کنی

سلام زهره
این تاپیک رو که نوشتم تازه دیدم چقدر ما عروس های کرونایی شبیه هم شدیم

دل آرام چهارشنبه 3 آذر 1400 ساعت 09:50 ب.ظ

تلخ تر اینه که دختر اولی من نصف پسرهای جاریم هم کادو نگرفت!
مادرش سفره گرفت، همه اومدن ولی هزار تومان، یه بلوز پنج هزار تومنی نکردن برای بچه ی من بیارن و چه قدر مادرشوهر ناراحت شد، خجالت کشید جلوی من.
الان احتمالا مادرشوهر کار فامیل هاش یادش نیست ولی من خیلی اذیت شدم اون پیرزن عرق بهش نشست و گفت خودم کادو میخرم جای اونا. تو غصه نخور.
دومی که بماند. خواهرهاش هم دوتاشون کادو ندادن. فقط جاری داد و یه خواهر. و پدرش. تمام. من برای دختر دخترعموی همسر زنگ زدم حالش رو پرسیدم وقتی مریض بود. منت آدم نمی‌ذاره ولی غم به دل میشینه.

کاش میشد ادم متوجه این چیزا نشه

تیلوتیلو چهارشنبه 3 آذر 1400 ساعت 01:50 ب.ظ https://meslehichkass.blogsky.com/

گولوی عزیزم
آدمهایی که برای هدیه دادن به دیگران حساسند ته دلشان شاید انتظار مهربونی از بقیه را هم دارند
گاهی این فراموشی ها حس بد میده به آدم
اینکه تو با بهانه و بی بهانه یادت مونده و اونا بی بهانه و با بهانه یادشون رفته ....

سلام
من فقط انتظار داشتم و حتی نمیدونستم انتظار دارم که با منم مثل بقیه رفتار کنن
وقتی پدرهمسر فوت شد به همسرم هم تسلیت بگن
وقتی ازدواج کردم به همسرم هم تبریک بگن

کیانوش چهارشنبه 3 آذر 1400 ساعت 01:33 ب.ظ

وقتی که یکی از نوه های خانواده مادری (پسر) دو سال پیش ازدواج کرد و نتونست به خاطر کرونا جشنی داشته باشه من تمام سعی خودم رو کردم که با در نظر گرفتن شرایط کرونا اداب و رسوم رو برای عروس نازنینی که تازه وارد خانواده شده بود به جای بیارم و محبتم رو بهش نشون بدم حالا چه کلامی و البته از ته قلب و چه با هدیه های ناقابل و ....چون فکر می کنم هر عروسی که وارد خانواده جدید می شه دوست داره بهش محبت و توجه بشه.فکر می کنم من تنها نوه ای بودم که این کاررو کردم.گولو جان متاسفم که رفتارها غمگینت کردن و من با خوندن پستت ناراحت شدم اما راستش به خاطر کارهایی که کردم نسبت به خودم احساس خوبی پیدا کردم.نمی خواستم از خودم تعریف کنم فقط خواستم بگم به دختر و پسرهایی که تازه به جمع خانواده وارد شدن بیشتر و بیشتر محبت کنیم. دوستان و خانواده خودمون هم که جای خود.بعد ببینیم چه لذتی داره این کار

کیانوش عزیزم
حس خوبی بهم دادی
لاله میگه وقتی عروسی نمیگیریم مردم یادشون میره ما هم ازدواج کردیم
کلا یادشون میره همه چی
ولی امروز یهو یادم افتاده سر من کرونا بود، همه چی بود، همیشه سر هر چیز من هزار بهانه هست. امروز یادم اومد یه نفر گفت فلان هدیه که انتخاب کردی برای هدیه ازدواجت کمه ، بعد همون رو هم یادش رفت بده. من که گدای هدیه نیستم. ولی ته دلم حسی هست که اسمش رو بلد نیستم کیانوش
کار خیلی خوبی کردی. اون عورس هر وقت اسمت بیاد یه دلگرمی و محبت بهت حس میکنه

دل آرام چهارشنبه 3 آذر 1400 ساعت 12:03 ب.ظ

دقیقا حسی که برای تولد دومی داشتم و کادوهایی که دادم و پس نگرفتم. بخش مادی اش یه وره معنوی اش ور دیگه. حسش و گزندگی فراموشی میمونه برای آدم

سلام
دیروز پستت رو که خوندم قشنگ حس کردم.اینکه بخوای از کادو های اولی برای دومی کنار بذاری.
باور میکنی یادش رفت بهم هدیه ازدواج بده. بهمین راحتی. یادش رفت. مطمئنم عمدی نبود. فقط به نظرش من انقده اولویت نبودم که یادش بمونه.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.