پرنده گولو

آتشی در درون من است که با نوشتن آرام می گیرد

پرنده گولو

آتشی در درون من است که با نوشتن آرام می گیرد

همه باباها همینجوری اند؟

سلام

بابا  امروز یه جراحی کوچک داشتند و آقای جو گندمی بعنوان همراه باهاشون رفته اند بیمارستان. تا ساعت یازده و نیم نشسته بودیم دعا برای سلامت بابا میکردیم. وقتی که دیگه انتظار داشتم بابا از ریکاوری هم مرخص شده باشند زنگ زدم به آقای جو گندمی و معلوم شد جراحی با تاخیر انجام میشه و ساعت دو میرن اتاق عمل .حالا از اون موقع نشسته ایم دعا میکنیم بابا همه راز ها و اسرار مگو و چیزهای زیرخاکی و عتیقه خانواده و فامیل رو به آقای جو گندمی نگفته باشند...



پ.ن.1: از هفتو نیم صبح تا دو بعد از ظهر چند تا شجره نامه رو میشه بررسی کرد؟

پ.ن.2: بابا توانایی اینو دارند همه چیو جوری بیان کنند که بشدت بودار به نظر بیاد. مثلا یه بار قرار بود واریز یه پول رو بهم بگن. جلو بقیه یهو گفتند دخترم اون مسئله بودا! اون حل شد!


برای همه دعا کنیم. بابای منم هم دعا کنیم لطفا


پ.ن.3: اول ماهه. صدقه دادین؟

نظرات 18 + ارسال نظر
خورشید چهارشنبه 3 آذر 1400 ساعت 04:47 ب.ظ

سلام گولوی عزیز
خوبین؟
پست شما یه طرف، کامنت م یه طرف....یعنی اون اعلام مزیت

سلام
اون عالی بود
خودم هی میرم یمخونم میخندم

دایان چهارشنبه 3 آذر 1400 ساعت 10:09 ق.ظ

چه پست با نمکی بود. چقدر با کامنتها خندیدم.خدا خیرت بده. دلم پرِ غم بود.انشالله وجود بابا و آقای جوگندمی همیشه سلامت باشه و بازار این اسرار مگو گفتنها گرمممم

سلام عزیزم
خودمم می خونم از کامنتها خنده ام میگیره
ممنونم

سرن جمعه 28 آبان 1400 ساعت 08:24 ب.ظ https://serendarsokoot.blogsky.com/

الهی که به سلامت بیان بیرون

بابابزرگم من همین جوری بود، اصلا یه چیزهایی رو گفت به مورس که من اونقدر دقیق نمی دونستم یا حتی نمی دونستم

سلام ممنونم
چطوری عزیزم؟
مورس خوبه؟
گیلانشاه قدیم و جان امروز خوبه

مریم پنج‌شنبه 27 آبان 1400 ساعت 02:23 ب.ظ

وای خدا خفت نکنه دختر اخر خنده نوشتی ببین یه چیز خیلی بانمک برات بگم یه بار من اومدم ایران قرار بود فقط ۴۸ساعت بمونم و برگردم به بابا و مامانم گفتم اقا به فامیل نگید من اومدم ایران چون واقعا تایم زیادی نیستم که بخوام دید و بازدید برم اقا بابامم نامردی نکرده بود رفته بود به همه عمه ها و عموهام گفته بود اره مریم اومد ایران و رفت منتها خودش گفته نگید به فامیل نمیخوام کسی رو ببینماقا دفعه بعدش اومدم ایران خونه هرکسی رفتم اول خوببب فوشم میدادن بعد پذیرایی میکردن بابامم اصلن گردن نمیگرفت میگفت من نگفتم خودشون فهمیدن جوری که عمه ام تو صورتش گفت تو گفتی بمون رو حرفایی که زدی
الهی که حالشون خوب بشه

سلام
وای از دست باباها

افسانه پنج‌شنبه 20 آبان 1400 ساعت 03:06 ب.ظ

به نظر من اکثرا اینجورین


خیلی خوبن

ونوس چهارشنبه 19 آبان 1400 ساعت 08:17 ق.ظ http://shakibajoon90.blogfa.com

سلام گولوجان ..خوبی... من گمت کرده بودم ... باز دوباره پیدات کردم ... خوشحالم که خوبی....عاش ق حرف زدناتم با حسینا .. آقای جوگندمی سلام برسون ::

سلام ونوس عزیزم

مونس سه‌شنبه 18 آبان 1400 ساعت 09:23 ب.ظ

گولوی عزیزم...بابا به سلامت باشن❤

سلام
ممنونم دوست قدیمی

بهار شیراز سه‌شنبه 18 آبان 1400 ساعت 01:50 ب.ظ



منم وقتی همسرم تنهایی میره جایی چهار ستون بدنم میلرزه
بس که همه چیزایی که اصلا لازم نیست رو تعریف میکنه

سلام
اوف به این عزیزان دهان لق

نینا سه‌شنبه 18 آبان 1400 ساعت 01:22 ب.ظ

سلام.ارزوی سلامتی برای پدر عزیزتون دارم.بابای منم دقیقا همنیجوری اندواصلا تذکر ویاداوری و.. فایده نداره .انشالا سایه همه باباهامون روی سرمون باشه وازون محبت بی قید وشرطشون لذت ببریم

سلام
الهی امن

پریمهر سه‌شنبه 18 آبان 1400 ساعت 12:40 ب.ظ https://parimehr.blogsky.com

مامان من اینطوریه که وقتی با کسی تنهاست ما از نگرانی میمیریم، همه چیز خانواده رو میگه


خیلی خوبن این اعضای خانواده
خدا حفظشون کنه

مژگان سه‌شنبه 18 آبان 1400 ساعت 11:28 ق.ظ

سلام عزیزم من فک میکردم فقط باید حواسمون به بابای خودم باشه نگو از این دست باباها...
خدا بهشون سلامتی بده

سلام ممنونم

مخمور سه‌شنبه 18 آبان 1400 ساعت 09:33 ق.ظ http://mastoori.blogfa.com

سلام
وای گولو کمی دلگرم شدم
فکر می کردم فقط من باید مراقب بابام باشم که هر چیزی را لو ندهد

سلام مخمور عزیزم
خدا حفظشون کنه

شهناز2 دوشنبه 17 آبان 1400 ساعت 10:38 ق.ظ

سلام علیکم .ان شا الله که حال شون بهتره ..براشون طول عمر باعزت همراه با سلامتی ارزو میکنم ..خوب معلوم شد که این کار باباها فراگیره و این دل واپسی ها برای شما هم اشناست ما که در این کار ید طولانی داریم و البته به جز بابا شخص دومی تو خانواده ما هم هست که از این کارها میکنه

سلام
همه فامیل ها دارند گویا
خدا حفظشون کنه

کیانوش دوشنبه 17 آبان 1400 ساعت 08:37 ق.ظ

آرزوی سلامتی برای پدرتون دارم.چه خوبه که هنوز می نویسی

سلام
ممنونم کیانوش دوست قدیمی

مهدیه دوشنبه 17 آبان 1400 ساعت 12:19 ق.ظ

بابای من یه کم برعکسن. میپرسن نژاد شما به کجا میرسه؟ بعد میگن اااا پس خیلی اصیل نیستین. بذار بگم ما چه نژادی داریم.


یاد خواستگاری ام افتادم
بابام گفتن بعله قومیت شما خیلی خوبه توی عروسی با تریاک پذیرایی میکنه
بخدا نه بابام تریاکیه نه هیچی

م یکشنبه 16 آبان 1400 ساعت 08:51 ب.ظ

خدا سلامتیشون رو هزار برابر کنه و آقای جوگندمی رو از پسریشون کم نکنه
بابای من از همسرم روز خواستگاری یک مصاحبه شخصی گرفت مثلا !بعد بهش گفته بود: دختر من یه مزیت ویژه داره اونم اینه که چون سیده است تا شصت سالگی تو سن باروریه

سلام
بگو که داری شوخی میکنی
دارم پشت میز کارم از خنده روده بر میشم

دل آرام یکشنبه 16 آبان 1400 ساعت 08:22 ب.ظ

آن شاالله زودتر خوب بشن.
باباها با دومادها خیلی ندار میشن

سلام
دیدی دل ارام
هنوزم داره ترکش های اون جراحی بهمون میخوره
اقای جوگندمی هر روز یه چیز جدید از حرفهای بابا رو میکنه

مهفام یکشنبه 16 آبان 1400 ساعت 08:03 ب.ظ

سلام گولو جانم.
این یکی مسأله هم حل میشه انشالله و پدرتون صحیح و سلامت میان خونه

سلام
ممنونم عزیزم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.