پرنده گولو

آتشی در درون من است که با نوشتن آرام می گیرد

پرنده گولو

آتشی در درون من است که با نوشتن آرام می گیرد

از نوادگان اون فیزیکدان محکوم که گفت طناب گیوتین گره خورده

ایستاده بودم روبروی بازپرس. عین دفعه قبل. مدارک را ارائه داده بودم و منتظر بودم دستگیرم کنند. نگاهی به لایحه و مدارک شماره گذاری شده کرد و گفت خب باشه برو. پرسیدم برم؟ لازم نیست کسی سند بذاره ؟ وثیقه لازم ندارم؟ بازپرس یک نگاه خیلی خیلی بازپرس اندر متهم بهم انداخت و ده دقیقه  پرونده را مجدد بررسی کرد و گفت خانم اتهام شما هنوز محرز نشده. لطفاً برید!


بعله ما اینجوری هستیم.



نظرات 10 + ارسال نظر
مریم دوشنبه 6 بهمن 1399 ساعت 01:25 ب.ظ

خوب این معلومه خدا یه ادمه خداشناس و خدا ترس رو بازپرس کرده همین که قرار نزده عالیه توکلت علی الله

سلام
دعام کنید لطفا
اسفند بازپرسی داریم

ریحانه چهارشنبه 24 دی 1399 ساعت 10:53 ق.ظ

واای بازپرس چقدررر خندیده از حرفت. نکن گولو

سلام
بیپاره اگر هم خنده اش گرفته بود خوب کنترل کرد
بعد من از دادسرا اومده بودم بیرون احساس ازادی از اوین داشتم

باران پاییزی چهارشنبه 24 دی 1399 ساعت 09:59 ق.ظ http://baranpaiezi.blogsky.com

گولو جان ایشالا که به راحتی از سر بگذرونی چون آدم صادقی هستی

سلام
ممنونم ان شاالله
دعام میکنی؟

تیلوتیلو چهارشنبه 24 دی 1399 ساعت 09:14 ق.ظ https://meslehichkass.blogsky.com/


ای داد بیداد...

سلام

مخمور سه‌شنبه 23 دی 1399 ساعت 10:25 ب.ظ http://mastoori.blogfa.com

خدایی که تا الان خدایی کرده هنوز خداستدو هنوز خدایی می کند و هر لحطه معجزه می کند
اینکه چگونه این مشکل را حل می کند جز وظایف ما نیست
وظیفه ما این است که به او اعتماد کنیم (اگر چه گاهی کمیت اعتمادم بدجور لنگ می زند )

سلام مخمور عزیزم
همین توکل و اعتماد مهمه

ماتیوس سه‌شنبه 23 دی 1399 ساعت 09:08 ب.ظ

تو این کرونا و آلودگی و دفن روزهای جوانی ... این دیگه چه آدم بیکاری بوده که شما رو اینطوری درگیر کرده!
ان شالله که به زودی خلاص بشید

سلام
ادم عادی هست ادمی که کارمند یه شرکته و می ترسه بره جای دیگه کار کنه

شنگول خان سه‌شنبه 23 دی 1399 ساعت 08:09 ب.ظ http://olala.blogfa.com/

فقط عنوان پست :)) خیلی باحال نوشتی :))

سلام

عابر سه‌شنبه 23 دی 1399 ساعت 07:32 ب.ظ

سلام . انشالله که حل شه مشکلت . من سال ۸۰ دانشجو ترم اول بودم مانتوم کوتاه بود ولی نمیدونستم مغایر هست با شئونات یا نه! واقعا نمیدونم چه در سر داشتم رفتم به حراست گفتم ببخشید مانتو من کوتاهِ؟؟ خانمِ هم گفت بله کارت دانشجوییت رو بدهبعد فقط ناراحت این بودم که چرا با صداقت من اینطوری برخورد کردن

سلام
ای واااااااااای
بخدا این صداقت خیلی مهمه

محمد سه‌شنبه 23 دی 1399 ساعت 05:11 ب.ظ

سلام خواهر!
جدا از دعا کمپوت چی دوست داری؟
حالا خوبه بازپرست با اون طرف هماهنگ نبوده وگرنه الکی تا آقای جو گندمی سند بیاره اتاقک نمور زیر پله‌ها را تحمل می‌کردی
خدا را شکر، ان‌شاءالله باقی اش هم مثل همین

سلام.
خدایی برم زندان میایی ملاقات؟

ربولی حسن کور سه‌شنبه 23 دی 1399 ساعت 04:36 ب.ظ http://rezasr2.blogsky.com

سلام
هنوز محرز نشده؟

سلام نه
شرایط اصلا مربوط به دادگاه کار هست چون قانون کاریه
ان شا الله محرز نشه.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.