پرنده گولو

آتشی در درون من است که با نوشتن آرام می گیرد

پرنده گولو

آتشی در درون من است که با نوشتن آرام می گیرد

پاییز از نیمه گذشت و حتی بوی بارون نیومد



سلام

چه ماههای سختی پشت سر گذاشتم. ان شا الله که ماههای پیش رو بهتر باشند و مهربان تر و سهل تر . مدتی است گویا زندگی دور کندتری را شروع کرده است. حداقل میشود گفت بجز دو سه تا دردسر بزرگ فعلا اوضاع بهتر است. راستش دارم اینجوری میگویم و تند تند خدا را شکر میکنم بلکه دلش به رحم بیاید. وگرنه موقع نوشتن همین جمله ها  چند تا از آن درشت هایش را  یادم آمد و از شما چه پنهان تیره پشتم لرزید...


آسیب های کرونا و قرنطینه تازه تازه دارد خودش را نشان میدهد. حوصله هایی که زود سر میرود و بغل هایی که دیگر نداریم و آدمهایی که پشت صفحه چت اسیر شده اند و همه چیز مجازی است جز دلتنگی که عجیب بوی الکل میدهد. کی فکرش را میکرد؟ و مردم هنوز ازدواج میکنند و هنوز باردار میشوند و هنوز بچه ها به دنیا می آیند... جنگ جهانی سوم آمد و من انتظارش را نداشتم.


صد البته همه اش که منفی نبوده. خنده های بلند من و لاله بوده. حاضرجوابی های قشنگ حنا بوده. مهربانی های دوست جان بوده. و طعم خوش زندگی با آقای جوگندمی که کام آدم را شیرین میکند و دلش را روشن.


سرجمع خدا را شکر.زندگی زیباست

نظرات 2 + ارسال نظر
ربولی حسن کور سه‌شنبه 2 دی 1399 ساعت 06:26 ب.ظ http://rezasr2.blogsky.com

سلام
به خدا من هم کامنت گذاشته بودم!

سلام دکتر
کامنتات خوشمزه است نگه میدارم برای خودم اول

فال یکشنبه 30 آذر 1399 ساعت 08:02 ب.ظ http://semilife.mihanblog.com

الحمدلله.
ولی هنوز تو شوکم برا لعیا، چه یهویی شد! خیلی یهویی!

سلام
عین پریدن یه مرغ از قفس

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.