من چیزهایی را که در دنیا وجود ندارند، چیزهایی را که اندکی فراتر از دنیا شناورند، ترجیح میدهم. میل دارم وارد دنیا نشوم، در آستانهی دنیا بمانم، بنگرم، بینهایت بنگرم، عاشقانه بنگرم، فقط بنگرم....
ادامه...
نامبرده حالش بد نیست، یا هنوز گرم است و نمیفهمد حالش بد است که خود این هم چندان بد نیست، اما بسیار خسته است و حوصله ندارد و نمیفهمد چرا آنکه کم میخواهد و کمتر اوقات میخواهد غالبا چیزی عایدش نمیشود اما آنکه بیش میخواهد و اکثر اوقات میخواهد، به درصد قابل توجهی از خواسته هایش می رسد و گویا احمقانه و بی منطق بودن خواسته ها هم چندان مهم نیست.
پ.ن:نامبرده فقط انتظار دارد اجازه دهند در این زندگی کوفتی و با این تن رنجور، نان و ماستش را تناول کند.