پرنده گولو

آتشی در درون من است که با نوشتن آرام می گیرد

پرنده گولو

آتشی در درون من است که با نوشتن آرام می گیرد

کد ۱۱۵

بیست روز شد. از تمام اعضای بدنم  نمونه گرفته اند، سل ندارم، ایدز ندارم، روماتیسم ندارم و چند تا بیماری دیگر هم هست که ندارم، فقط چیزی در من است که نمی دانند از کجا آمده و  می دانند که قوی تر از آنتی بیوتیک های معمول است. داروها رگهایم را مانند جوی های نازک بهاری بی طاقت و خشک کرده و رگ گرفتن هر بار مصیبت شده است. روزهای اول دلتنگ زندگی بودم ، الان نمی دانم که هستم و دقیقا چه میخواهم. موجود ورم کرده ی نامرتبی که بوی نا می دهد و بیهوده تلاش می‌کند خوش خلق باشد. از حسینا دورم ، وضو بی معناست، کیسه ای به من آویزان است که تعفن بدنم را با رنگ خون و بوی ادرار یادآوری می کند. خسته ام. ما چشم خوردیم ؟ یک زندگی خیلی ساده در آستانه چهل سالگی من و همسرم مگر چه دارد که چشم خورده باشیم؟ ما که عقدمان در عزا گذشت و عروسی نداشتیم و حتی مزه زندگی را هنوز نچشیده بودیم که ماه عسل مان اینطور غریب افتاده به بخش عفونی و آغشته شده به صدای پیج که هر روز حداقل چند بار می‌گوید کد ۱۱۵ به بخش  داخلی  و ۱۱۵ یعنی یکی دارد جان می‌دهد ، یکی دارد از شر آن دستگاه های ونتیلاتور که صدایشان عین آرشه به روح است خلاص می شود... این شاید همانی باشد که همراه ندارد ، یا آنی که پاهایش عین چوب کبریت نازک است یا همان که صدای نفسش عین اره روی چوب خشک است... 


شبها به بدن مچاله ی آقای جو گندمی نگاه میکنم که بیست روز است روی کاناپه ی کنارم زندگی می‌کند: من با حسینا حساب دفتری دارم ،اما تو چرا قاطی این بازی نفس گیر من و خدایم شدی مرد مهربان من؟


 شبها بی تعارف گریه میکنم چون حوصله شاکر بودن ندارم و می دانم یک جایی لابد دارند کد مرا پیج می‌کنند و من هنوز حسرت خیلی حرف‌ها و خیلی حس ها را دارم که حتی نمی توانم بگویم ...

GPS
نظرات 18 + ارسال نظر
زهره مشهدی شنبه 25 آبان 1398 ساعت 10:41 ب.ظ

گولوی قشنگ من...گولوی عزیز من...فقط میتونم برات دعا کنم و دعا...

سلام زهره ی گلم
ممنونم و باید بگم چیزی عزیز تر از دعای دوستان مگر هست ؟

مینا یکشنبه 19 آبان 1398 ساعت 01:05 ب.ظ

گولوی مهربان خیلی متاثر شدم برای کسالتت
دعاگوام و مطمئنم به زودی خوبه خوب میشی.

سلام مینا
ممنونم

الف شنبه 18 آبان 1398 ساعت 03:30 ب.ظ

سلام گولو نازنین
پرپریا جان؛ خوشحالم که بهبودی نسبی حاصل شده.در پناه حسینا باشی نازنین.
انشالله زودتر خبر بهبودی قطعی رو بنویسی.
اروم و شاد باشی کنار خانواده

سلام
بسیار ممنونم الف

وب ِخالی چهارشنبه 15 آبان 1398 ساعت 11:36 ق.ظ http://game-over.blogfa.com/

امیدوارم زود خوب بشی و همیشه خوب باشی :)

سلام
ممنونم

فاطمه سه‌شنبه 14 آبان 1398 ساعت 11:30 ب.ظ

الحمدلله ...

سلام

مهدیه سه‌شنبه 14 آبان 1398 ساعت 10:54 ب.ظ

سلام گولو جان نمیدونم من رو یادت هست یا نه ...از خواننده های خیلی قدیمیت هستم .. واقعا ناراحت شدم از این که مریضی به نیت شفا برات 70 حمد میخونم ....زود زود خوب بشو .

سلام
بسیار ممنونم مهدیه
لطفت رو نمیشه با کامنت تشکر و جبران کرد
ان شاالله حسینا برات جبران کنه در خوشی هات

محمد سه‌شنبه 14 آبان 1398 ساعت 10:39 ب.ظ

سلام مجدد!
آخر پیام قبلی یادم رفت گل بفرستم آقای جو گندمی بگذارد بالای سرت الان جدا می فرستم

سلام
برادر
ممنونم

محمد سه‌شنبه 14 آبان 1398 ساعت 10:34 ب.ظ

سلام خواهر گولو خانم!
امیدوارم این مزاح برای آن مزاج مورد پسند افتد و با خنده ای از دردهایت کمی بکاهد و بر جان آقای جو گندمی بیفزاید
شما کلا همیشه دردهایت از جنس جهانی است وسط دعوای ایران و غرب و قضیه PMDشما هم همزمان PMDD را دریافت کردی و الان هم GPS داری
تا همین چند وقت پیش ملت کلی پول می دادند که تلفن همراهشان GPSداشته باشد اونوقت شما GPS سرخودی
دردهایت به بهبودی و روحیه ات پر انرژی هیچ روحیه پر انرژی هیچوقت تسلیم بیماری صد ساله نخواهد شد و نشدی خوشبختانه؛ ما هم همیشه دعاگویت هستیم.
انشاءالله که شما هم GPSت رو از نصب خارج کنی و به Global Positioning System گوشی خودت و گوشی آقای جو گندمی بسنده کنی اگر گلوناس روسی یا بیدو چینی یا گالیلئو اروپایی یا حتی نمونه منطقه ای ناویس هندی هم روی گوشی نصب کنی کاملتر می شود هر چند هیچکدام هنوز کاملا در دسترس نیستند. اینقدر به نمونه استکبار جهانی وابسته نباش
امیدوارم این پیام به سرنوشت نامعلوم پیام های قبلی دچار نشود
به شیوه خاله خانباجی ها برایت دونه تازهتجویز می کنم.
برای نتیجه بیشتر دودش را در آب حل کرده روزی سه بار نوش بفرمایید

سلام برادر
خدا نکشتت
انقدر خندیدم
میبینی تو رو خدا؟
اخه اینم شد مرض؟
ای هزار لعنت به استکبار جهانی

یک عدد مامان سه‌شنبه 14 آبان 1398 ساعت 09:44 ب.ظ http://kidcanser.blogsky

من فکر می کردم یک سنگ کلیه بدقلق هست ولی انگار پیچیده تر از این حرف ها بوده ..امیدوارم با کمک های روحی جناب یار جوگندمی این مرحله رو بسلامتی عبور کنی گولو جان

سلام
والله خودمون هم همین فکر رو داشتیم
نگو سورپرایز بوده

دلنیا سه‌شنبه 14 آبان 1398 ساعت 07:59 ق.ظ http://s7.picofile.com/file/8375292950/خاطرات_پری.pdf.html

گولو جان یه کتاب خاک خورده داشتم از مدتها پیش از بازار زیرزمینی چاپ به قیمت ۷۵ هزارتومان سال ۸۹ خریده بودم در وبت خواندم مریض هستی خیلی ناراحت شدم و برداشتم کتابم را بردم و با گرفتن مبلغی برایم اسکن و تبدیل به پی دی اف کردند و من هم برایت بارگذاری و آپلود کردم که در این ایام بیماری بخوانی و سرگرم باشی اینها را نگفتم که منتی بگذارم بلکه گفتم که بدانی وقتی دیدم با کمپوت نمیتوانم بیام عیادت پس با کتابی که خیلی دوستش دارم و برای خودم بسیار اموزنده بوده و به هیچ عنوان دیگر در بازار نیست بیایم اینجا و از تو دلجویی و عیادت کنم

برایت ادرس دانلودش را میگذارم ❤

سلام
تا حالا اینطور عیادت مجازی شیرینی نداشتم
کتاب بهترین چیزی بود که میشد تصور کرد
خاطرات پرویت غفاری را دوست داشتم و از این منظر نخوانده بودم
هزار بار ممنونم

روجا سه‌شنبه 14 آبان 1398 ساعت 02:01 ق.ظ http://www.north81.blogfa.com

سلام عزیییزم
ان شالله بلا و بیماری ازت دور باشه
زوووووود زود خوب شو لطفا
اصلا طاقت ندارم تصور کنم داری درد میکشی، دلم میخواد گولو همیشه شاد و پرانرژی باشه، مثل اولین روزی که باهات آشنا شدم، فکر کنم عکس یه بلوط بود تو دستت.. گولوی شاد منو یاد سناریوی احد و صمد و یولد.. میندازه و اون لیست بلندبالای جهیزیه.. اونوقتهایی که تو یه روز سه چهار تا پست میزاشتی.. تو اتوبوس موقع صحبت تلفنی با لاله یکی از خواننده هات شناخته بودت ولی انکار کردی و بعد تو وبلاگ اعتراف کردی.. مسخره کردن و خندیدن به عکس خونگی برای لاتاری و برنده شدنش.. عثمان بیک که وقتی اولین بار ازش حرف زدی فکر کردم یدونه جیپ ازینهایی که سقف ندارن گرفتی.. خاطرات اعتکافهات.. خاطرات حنا.. کفش خریدن پدر از کربلا که با خط کش سایز زده بودن.. قرمز پلو.. ماه مان.. زیارتهای مشهد..
میبینی اینها همه همین الان یهویی به ذهنم رسید..
و دوستت دارم و دوستت دارم نه از راه دور که با نزدیکی قلبم
پس زود خوب شو دوست نازنین ما

سلام
روجا این کامنت گریه و خنده بود
گریه اش هم شاد بودها
چقدر خوب گفته بودی
کامنت رو توی روزی گذاشته بودی که پزشک بازم درخواست منو برای ترخیص رد کرده بود
و دلم غمگین بود
اینو که خوندم دیدم دنیا چه قشنگه و همه این چیزا میگذره
کاش برای هر مریض یه جعبه خاطره ببریم

سوفی دوشنبه 13 آبان 1398 ساعت 08:35 ب.ظ

گولوی نازنینم فقط و فقط دعا و دعا و دعا می کنم برایت، برای همه ی تان و برای آقای جوگندمی. خواهشا زود زود خوب شو، تو به من یک سفر به اینجا بدهکاری، خودت قول داده ایی بنشینیم جایی دنج و من یکسره تو را مهمان قهوه های ناب داواگبرت کنم.
نمی خواهد خودت را به زحمت انداخته جواب بدهی و فقط خوب شو. تو مبارز خوبی هستی. یک عالم بوس و قلب برایت

سلام سوفی عزیزم
ببخش که دیر جواب میدم
توی روزهای سختم کامنت های شما دوستان بسیار برام شیرین بود
ممنونم
هزار بار ممنونم

دست نوشته ها دوشنبه 13 آبان 1398 ساعت 03:44 ب.ظ

چه مرض باکلاسی

سلام
خدا برای بنده اش بیماری نخواهد
چه با کلاس و بی کلاس

فیروزه دوشنبه 13 آبان 1398 ساعت 12:25 ب.ظ

سلام و روز بخیر . خوب و سلامت باشی عزیزم . به نیت سلامتی ات ۷ بار حمد می خونم . سلامت باشی با عنایت حسینایت.

سلام فیروزه جان
بسیار ممنونم

ساناز یکشنبه 12 آبان 1398 ساعت 09:28 ب.ظ

گولو عزیزم همش به فکرتم. خیلی نگرانتم. و دایما وبلاگت را چک می کنم به امید خبر بهبودی ات

سلام ساناز مهربونم
ممنونم

مبینا یکشنبه 12 آبان 1398 ساعت 07:14 ب.ظ

گولو جاک میشه اسم بیماریتو بدونم عزیزم ؟

سلام
سندرم گودپاسچر

ترمه یکشنبه 12 آبان 1398 ساعت 02:09 ب.ظ

سلام مجدد

خوب خدا را شکر که به تشخیص رسیدند. لوپوس شاید؟

این خود ایمنی ها از آن جلب های روزگارند. حتما درمان تیم ورک می طلبند.
و واقعا شخص به شخص تفاوت می کند.برای یکی یک کورتون ساده سالها بیماری را به فاز خاموش می برد در یک مریض دیگر حتی بیولوژیک ها هم بی اثر هست.
ان شاالله شما از آن دسته خوش جواب به درمان باشید و خوش قلق.
بیمار ما به گفته دکترش دومین بیمار بد درمانِ بد قلق هست. دومی را هم محض احتیاط میگوید نکند شاید نفر اولی هم در دنیا باشد.
خود ایمنی ها دوره سینوسی دارند، مواظب خودتان باشید، آرامش تاثیر زیادی در دوره های خاموشی بیماری دارد.
الهی این سلول های دیوانه ایمنی تان سر به راه و عاقل شوند.

سلام مجدد از سمت بنده
گودپاسچر
دقیقا همین انتخابی و یکه تاز بودنشان برایم جذاب است
اینجا اکسپایر شدن مداوم بیمارها حفظ خوشبینی را سخت می‌کند و گرنه ملالی نیست و شاکرم
به هر حال من و معشوق قدیمی سالهاست که به زبانهای خاص خودمان قربان صدقه میرویم

ترمه یکشنبه 12 آبان 1398 ساعت 08:47 ق.ظ

سلام

قلبم به درد آمد.

شاید علاوه بر اینها که خدار را شکر ندارید، پزشک حاذق ندارید. پزشکی که شرح حال خوبی بگیرد، احتمالات نامحتمل را بررسی کند. گاهی اوقات یک پزشک پیر خانوادگی تشخیص درستی می دهد که فوق تخصص به فکرش هم نمی رسد.
سابقه سفر به روستا و تماس نزدیک با حیوانات را در نظر گرفتند؟ بعضی از بیماریهای مشترک بین دام و انسان نادر هست، ولی امکان ابتلا همیشه وجود دارد.

نمی توانم بگویم درک تان می کنم. اما در موقعیت آقای جو گندمی شما بودم. سخت است، بسیار سخت است. خدا کند دوست و همراهی داشته باشند.
شما را هم به همان حسینا می سپارم که بهترین یار و همراه است.
من هر روز و هر روز با خودم می گفتم: تموم میشه، میدونم این مرحله هم میگذره، من این روزها رو طاقت میارم. و خودم از صبر و تحمل خودم شگفت زده میشدم.

دعا می کنم برای گولوی مهربان و همیشه استوار که این روزها بگذرد، که صبر و توانش بیش از داده حسینا باشد. که سالم و سرحال و شاد باشد دوباره. الهی آمین.

سلام ترمه جان
ممنونم از کامنتت
در تخصصی ترین بیمارستان ایران بستری ام و خدا رحم کرد که بستری ام چون عود بیماری در همین دوره اتفاق افتاد و باعث شد معلوم شود بیماری ام یک نوع بسیار بسیار نادر از بیماری های خود ایمنی است و بر خلاف نام خوشگل و گوگولی اش ظرف سه هفته ریه و کلیه ها را از کار می اندازد
حالم الحمدلله خوب است ولی مثل آسمان که مهمان همه رنگ ابری می‌شود ، من هم گاهی آفتابی ترم و گاهی بسیار دلگیر و بارانی

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.