پرنده گولو

آتشی در درون من است که با نوشتن آرام می گیرد

پرنده گولو

آتشی در درون من است که با نوشتن آرام می گیرد

خواهرش


تصور کن دوستی داری و تمام روزهای سال نوشته هایش را خوانده ای و کیف کرده ای و جوجه و باریک و مورچه را مثل حنای خودت دوست داری و حالا قلب این دوست نادیده از غم از دست دادن خواهر غمگین است...


کلمه ها و جمله ها و متن ها به چه دردی میخورند وقتی نتوانی پرژین ات را بغل کنی و آرزو کنی غم خودش و خانواده اش قابل تحمل تر شود...



پرژین جان ، هه ناس  جان، بیا بغلم...