پرنده گولو

آن صد و بیست و چهار هزار بین النهرینی هم دردی از من دوا نکردند

پرنده گولو

آن صد و بیست و چهار هزار بین النهرینی هم دردی از من دوا نکردند

خانه داری

نزدیک یک ماه شده که استعفا/اخراج را تجربه میکنم. آنقدر گلویم را فشار دادند که تحملم تمام شد ولی باز ادامه دادم و باز فهمیدم چقدر خر و نادانم که ادامه دادم. مگر باید چه شود که آدم بتواند به خودش فکر کند و یادش بیاید برای کار نیست که زندگی میکند. 

حالا هر روز از این پزشک به آن پزشک حواله میشوم تا جای فشار مدیرعامل و معاونت محترم از گلویم را پاک کنم. 

راستش حوصله ندارم خیلی توضیح بدهم شاید چون جدی نگرفته ام ولی همه حرفهایی که نزدم ،همه دادهایی که نکشیدم،همه بغض هایی که قورت دادم توی گلویم جمع شد و نشست توی تیروئید و لنف. 

خلاصه که این تپه را هم گویا دارم فتح میکنم 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد