-
دلیل: آخه بوی خوب میده!
سهشنبه 1 آذر 1401 16:19
وارد فصل روشن کردن شومینه شده ایم و طی 25 سال اخیر مهم ترین بحث ما با بابا این بوده که شومینه گازی مثل شومینه هیزمی نیست و نباید پوست مرکباتی که میخورند رو داخل شومینه بندازن!!!!!
-
این کودک (مایۀ نشاط دل و) نور دیدۀ من و توست
دوشنبه 30 آبان 1401 16:14
به این فکر میکنم که اگرقصد داشتم بچه داشته باشم الان و همین سال و همین ماه میخواستم که توی بغلم باشد.هیچ چیز مانند یک نوزاد یک کودک یک خلقت یکه و بی بدیل نمی تواند آدم را از جنگ دور و به زندگی وصل کند. گاهی واقعا دلم میخواهد بجای دغدغه های الانم نگران آروغ و دفعات کار کردن شکم بچه ام باشم. دلم میخواهد هر روز یک کلمه...
-
دیدگاه صفر و یک
دوشنبه 30 آبان 1401 13:50
یادم نره هدف وسیله رو توجیه نمیکنه. برای greater good دست به دامن بد و شنیع و غیر اخلاقی نشم. قضاوت وظیفه من نیست. تفکر وظیفه منه. و این روزها هر خونی از هر طرفی که ریخته بشه توی زمین ماست. ما ایرانی ها. نمیخوام بازنده "ما" باشیم ولی نمیدونم چه باید کرد. اینو نوشتم که مشخص کنم من- پرنده گولو- این لیست پایین...
-
جهان از روی سطل زباله
شنبه 28 آبان 1401 10:20
معانی کلمات عوض شده است یخ رنگین کمان نفس ژیان و هنوز کسانی وقاحت قشنگی در تمیز حق از باطل دارند. و چقدر زیبا خودشان را در سمت حق می بینند. کجای مسیر را اشتباه رفتیم که فکر میکنیم هر کجای قصه که ما ایستاده ایم مختصات دقیق محق بودن است؟
-
گیسوبران، ادعاکنان
سهشنبه 3 آبان 1401 14:02
موهایم را تراشیدم. موهای فر زیبای رها و خاص با آن پیچ و تاب قشنگ را گرفتم توی مشتم و از بیخ قیچی کردم. زیر شال خفه شده بودند از بس محکم بسته بودم تا ظاهرم را نامرتب نکنند. و خب توی زندگی من این روند عجیبی نیست و موزر امیر هیچ وقت مدت زیادی بیکار نمی ماند. عجیب این است که امروز خیلی ها توی شرکت میگویند چرا از تراشیدن...
-
شامپو،مایع دستشویی،نرم کننده ،ماسک مو. اکسپکتوپاترونوم.
چهارشنبه 20 مهر 1401 10:37
به طرز وحشیانه ای لوازم بهداشتی میخرم. قیمت های تخفیف خورده و شگفت انگیز همه سایت ها را از حفظم. کمد مواد شوینده دیگر جا ندارد. به وبلاگ کامشین سر میزنم. مرا به سریال های معرکه تاریخ وهم انگی ز هدایت میکند. شب ها با امیر تاریخ انگلستان را با شعر میبینیم و یاد میگیریم. مرسی کامشین جان. سریال چرنوبیل میدیدم و چقدر همه...
-
مثل یک چراغ نفتی با طلق کهنه ، فیتیله بسیار پایین کشیده شده. شعله دیده نمی شود اما بوی نفت نیم سوز و دود غیر قابل اجتناب است
یکشنبه 17 مهر 1401 14:29
اومدم بنویسم از حال این روزهام. دیدم تمام و کمال توی عنوان گفته ام.نمیدونم چی میشه. اصلا نمیخوام بدونم. من بزدلم. تخیل رو به تحلیل ترجیح داده ام. بطور اغراق آمیزی کتاب های فانتزی نوجوانان میخوانم و دور خودم حصار کشیده ام. خانم عارفی پیغام داد که برای جهیزیه یک دختردبیرستانی که پدرش سرایدار است کمک میکنی؟ دلم میخواست...
-
به جای اینکه مانیفست بدم و با یه عکس خوشگل بی حجاب از خودم آپلود کنم
چهارشنبه 30 شهریور 1401 14:21
خدا بخواد داریم میریم سفر. بعد من چکار کردم؟ قسطهام رو تا دو ماه بیشتر واریز کردم(همیشه یک ماه جلوتر واریز میکنم) که اگه توی سفر به هر دلیل مُردم تا بعد چهلم بانک خانواده ام رو گیج نکنه و صلوات شمار برداشتم که چهارشنبه ی دیگه سر نماز اول ماه حواسم پرت شمردن تا سی نشه و گوجه و بروکلی و نون خریدم و امشب میرم غسل کنم و...
-
دوباره برگشتم به دی ماه آن سال سرد
سهشنبه 29 شهریور 1401 14:06
خودم را از همه اخبار دور نگه داشتم. سرترالین را سر وقت و مرتب میخورم. نماز میخوانم . قران میخوانم . نعمت هایش را یادآوری میکنم. سعی میکنم توی خودم فرو نروم. سعی میکنم باآدمهای واقعی معاشرت کنم... بعد ناگهان یک خبر یک حادثه یک چیزی از فرط زشتی اسم ندارد راهش را باز میکند توی زندگی ام و دیگر فایده ندارد که خودم را توی...
-
ترکیب زاویه تابش خورشید، موسیقی و شال زرد
دوشنبه 7 شهریور 1401 13:04
اینو اینجا مینویسم که اگر روزی یادم رفت بدونم یه روز اول صفر، باهم محل کار رو پیچوندیم و رفتیم یه جای پرت یه سری کارهای پرت تر کردیم و وقتی خیلی بی فرهنگ نشسته بودیم روی لبه باغچه کنار خیابون میدون فرهنگ ، بهت نگاه کردم و نور خورشید از پشتت اریب میتابید روی شالت و بعد فکر کردم اگه همین الان مثل رمدیوس خوشگله توی هوا...
-
قوی گنگ- موقت
شنبه 8 مرداد 1401 17:33
فقط بگم منم. کلید گم کرده ام. چجوری جواب بدم آخه
-
مرداد بارانی
شنبه 8 مرداد 1401 10:55
فیلم های سیل را که میبینم میفهمم هیچی پیشرفت نکرده ایم. هنوز هم اگر بخواهد به بادی و بارانی بند هستیم. زمانی ایران یک کشور چهار فصل بود. حالاهم چهار فصل است منتها فصلهایش بُر خورده .دیروز نماز آخر سال را خواندم: خدایا کم کاری هایم در این سال را نادیده بگیر و گناهانم را زیر سبیلی در کن و مثلا امسال من قرار آدم بشوم و...
-
وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ
چهارشنبه 5 مرداد 1401 12:07
ده ساله منو به دوش کشیدی. نق زدم گوش کردی. گریه کردم مرهم شدی.کاسکوی جیغ جیغو شدم صبوری کردی. الان وظیفه من بود بیام شیراز. ولی هنوزم اونی که قوی تره شمایی. هنوزم من باید بالا رو نگاه کنم تا شما رو ببینم. بازم رفتارت همونه که میگن مسلمون واقعی اونجوریه و من قبل شما ندیده بودم فقط شنیده بودم. تن مامانت رو دادین به خاک...
-
گودرت بی پایان
یکشنبه 2 مرداد 1401 10:56
فقط اومدم بنویسم توی این بحبوحه ی اتفاقات و بلایا که هر روزمون روی ویبره است، امروز خبردار شدیم حنا تیزهوشان قبول شده. برای خود حنا که فرقی نداره ولی برای خواهرم خوشحالم که این بچه رو سالها به دندون گرفته و بدقلق ترین حنای دیابتی دنیا رو بزرگ کرده. انگار این قبول شدن یه بار خستگی گنده رو از روی دوش خواهرم برداتش....
-
چرا عکس نگرفتیم؟
شنبه 31 اردیبهشت 1401 09:40
دیروز خونه دو تا از دوستانم دعوت بودیم. ده ساله باهاشون دوستم. توی این سالها بچه دار شدن. ازدواج کردم. خونه عوض کردن. مستقل شدم. عزیز از دست دادن. کنار هم به زمین سپردیمش. و دیروز بعد از مدتها بالاخره با امیر رفتیم خونه شون. حرف زدیم. غذا و خوراکی و نوشیدنی خوردیم. خندیدیم. یه وقتایی من با بچه توی اتاق بازی کردم و...
-
39 سالگی کمی جسور و خیلی باحال
یکشنبه 28 فروردین 1401 10:45
با تو یادگیری یک حرفه و مهارت جدید را شروع کرده ام و امروز اولین نتیجه اش را دیدم. مثل زایش بی بدیل و زیبا بود. یکی از زیرنویس های فارسی فیلم بتمن 2022 با ادبیات و کلمات گولو نوشته شده است.
-
زندگی آرابسک
شنبه 27 فروردین 1401 10:32
دارم جون میکنم. با تلاش . با مدام فکر کردن . با اکسل. دارم تلاش میکنم کیفیت زندگی مون رو بهتر کنم. فکر میکنم تلاش هام کمی شبیه دست و پا زدن به نظر می رسه ولی با حسینا حرف میزنم که همین تقلاها رو پربرکت کنه . اون میتونه. همه چی خوبه الحمدلله . فقط انگار باید لعاب زندگی رو بیشتر کنم . توکل و اطمینانم کمه. پ.ن: کی به من...
-
خوراک خرگوش
دوشنبه 23 اسفند 1400 09:44
هنوزم اینجا برام جای امن و قدیمی هست. برای همین وقتی بعد مدتها غافگیر میشم و ذوق می کنم ، میام اینجا می نویسم که امروز وقتی رسیدم شرکت دیدم روی صندلی یه سبد پر از سبزیجات هیجان انگیز منتظرمه. فکر میکردم دیگه سورپرایزر نمیشم. شدم! و هی دارم خیار و گوجه و هویج میخورم و با خودم میخندم. نازلی، همکار و دوست خوب خیلی نعمت...
-
دوست به نزدیک دوست ، یار به نزدیک یار
دوشنبه 23 اسفند 1400 04:56
عنوان هدف 39 سالگی است. 38 سالگی رو با کمتر دیدن دوستانم گذروندم. این جنبه اش خوب نبود. توی 39 سالگی نمیخوام بذارم کرونا بهانه بشه برای روزمرگی و بهانه آوردن. این از این. 38 قشنگم. 38 خوش هیکلم.38 با چروک های ریز پیشونی و دور چشم. چه سن خوبی بودی تو. چه امن بودی تو. ما با هم دادگاه کیفری برنده شدیم. چه بی نظیر بود اون...
-
راهت سبز دوست قدیمی
سهشنبه 17 اسفند 1400 10:07
امروز 17 اسفند 1400 تو رفتی. رفتی که ثمره تصمیم بزرگی که گرفتید ببینی. که تلخی های این چند سال را با نور تمیز ساحلی بشوری. که صبحها قبل باز کردن چشمهایت با خودت بگویی خدایا شکرت که خواب نیستم... برو دوست خوب من. برو و خدا بهمراهت. برو آنجا یک گیلان برای خودت بساز و بخند، زیاد بخند، آنقدر که صدای خنده ی ابریشمی و...
-
شاید هم دارم از پیری میترسم
دوشنبه 16 اسفند 1400 10:16
هوای بهار هر روز رو زیباتر کرده، دلم میخواد مرخصی ساعتی بگیرم برم تجریش. سالهاست توی این هوا دلم همینو میخواد . سالهاست نمیشه. واقعا گاهی فکر میکنم شاغل بودن بلد نیستم یا ارزشش رو نداره. گاهی واقعا کلافه میشم. 15 سال گذشته و 15 سال مونده. گاهی آدم اصلا از راهی که انتخاب کرده راضی نیست و راه دیگه ای هم بلد نیست. صبح...
-
سن یاریمین قاصیدی سن
یکشنبه 1 اسفند 1400 09:08
این روزها یک آهنگ/ دکلمه رو زیاد گوش میکنم : سن یاریمین قاصیدی سن با صدای شهریار... تو قاصد یار منی ... این روزها یک ویدئو رو زیاد میبینم: تلویزیون داره سریال یوسف پیامبر رو نشون میده، ماندا عصا به دست آروم آروم میره سمت تلویزیون دستش رو با یه نرمی نوازش طور روی چهره حضرت یوسف میکشه و بعد دست میکشه به صورت خودش...اون...
-
من ماندم و زیارت مفجعه
چهارشنبه 27 بهمن 1400 20:05
ماندا ، مادر بزرگ مادری ام ، امروز صبح رفت. دیگر مامان بزرگ و بابا بزرگ ندارم. به من تا ده دقیقه قبل خبر ندادند. پدربزرگم در خانواده ما رسم کردند که نوه ها مشکی نپوشند و در مراسم حضور نداشته باشند. برای من ماندا تا ابد نشسته است روی مبل خانه دایی ام و سفارش میکند که همسرم را عزیز بدارم،مادرم را اذیت نکنم و درسم را...
-
وقتی دلم برای تمام پیرزن هایی که بهم سوک میزدن تنگ شده
چهارشنبه 27 بهمن 1400 12:26
یه روزش گذشته بود و الان ظهر روز دوم بود. داشتم وضو میگرفتم لابد. ته ذهنم هم بزنامه ریزی میکردم امشب برم بالاپشت بام که نماز امام جواد(ع) بخونم. نور سبز می افتاد روی خودم و چادرم و سجاده ام... ته نماز میگفتم من خونه میخوام! خونه! خونه! خونه! بعد می خزیدم سمت اون قسمت پشت بوم که مناره توش بود. ورودی اش جایی بود که باید...
-
ex nihilo
دوشنبه 18 بهمن 1400 09:00
فکر کن توی بحبوحه ی روز مرگی و شغل و تلاش برای تعادل بین کار و زندگی و همه چی، گاهی هم اون حس و حال قشنگ نوشتن سراغت بیاد ولی تا تصمیم بگیری توی توئیتر بنویسی یا وبلاگ یا اینستاگرام ، مثل الکل بپره....
-
وی دانش اجتماعی پایینی دارد
شنبه 11 دی 1400 13:52
پرنده گولو کامنت های خوانندگان را میخواند و گاهی تائید نمیکند. چون آنها را مثال یک چیز باارزش توی جیبش قایم میکند و هی بهشان سر میزند. امیدوارم این رفتار سخیف وی موجب رنجش شما نشود. دقیق ترین تشبیه برای توضیح عینی این رفتار مکیدن پسته شور قبل از خوردن مغز آن می باشد. وی از هزار بار خواندن کامنت هایش دچار لذت وصف...
-
چالش دستخط
شنبه 11 دی 1400 13:38
-
نگریستن
یکشنبه 7 آذر 1400 12:58
زنگ زدم و حرفهایم را به دوستی گفتم. حرفهایی که کلی غرغره کرده بودم و زهرش را گرفته بودم و مواظب بودم مباحث قاطی نشوند و مخ دوست مشترک را هم طی این پروسه کاملا ترید کرده بودم. نتیجه کاملا مفتضحانه بود. ولی حداقل یک نفع بزرگ داشت. من حرف زدم. من بالاخره حرف زدم. و پرسیدم و فکر میکنم فرد مقابلم هم فهمید که نمیتوان تا ابد...
-
جویدن، بلع، هضم،...
شنبه 6 آذر 1400 12:34
من از آن آدمهایی هستم که هر از چند گاهی مسائل را واشکافی میکنم. گاهی هم به قول لاله مثل پنیرپیتزا کش میدهم. زخم های ناسور قدیمی را دستکاری میکنم، مثل وقتی که مدام با یک دندان لق ور میرویم ... حالا چند روز است دارم توی دادگاه ذهنم شرکت میکنم. قاضی بوده ام. دادستان بوده ام. وکیل مدافع بوده ام. متهم بوده ام... متهم بوده...
-
21 آذر
چهارشنبه 3 آذر 1400 15:46
این را مینویسم تا یادم بماند. از طرفی چون حافظه کم شعوری دارم و احتمال دارد یادم برود و باز خر بشوم، می نویسم که یادم نرود که اگر تنها بدون لاله رفتم سفر و اگر اعتبارم بیست یورو بود و اگر از آن صندلی زرد عوقم می گیرد و اگر و اگر و اگر ، همش بخاطر این است که موهایم را با شامپوی ایرانی شستم و به روی بقیه نیاوردم که با...