پرنده گولو

آتشی در درون من است که با نوشتن آرام می گیرد

پرنده گولو

آتشی در درون من است که با نوشتن آرام می گیرد

ای برگ خزان ندیده، اکتبر تو رسیده

هر روز دور و برم بیشتر خالی میشود

هم خودم سرگرم زندگی هستم  و هم آدمهای بیشتری مهاجرت کرده‌اند. توی ذهنم زیاد حرف میزنم. زیاد مینویسم.

خوشحالم دکتری را جایی که همه میچسبند ول کردم. من بخاطر مامان دکتری خواندم. بخاطر خودم ول کردم.

خوشحالم ازدواج کرده‌ام. همسرم نقطه قوت زندگی‌ام است. باهم زیاد میخندیم. با هم زیاد حرف میزنیم. 

بچه ای در کار نیست. عشق به بچه ها دارم ولی منطقی هستم. الان اقدام کنم فرزندم در 41 سالگی‌ام به دنیا خواهد آمد. تا 50 سالگی‌ام شهد و شکر و دردسرهای ساده است. ولی آیا در 59 سالگی توان و قصد و میل درگیری با انتخاب رشته و وارد شدن فرزندم به اجتماع را خواهم داشت؟ یا او را با پول و رفاه مالی ول میکنم توی زندگی‌اش؟

و همه اینها به شرطی است که بچه ام سالم باشد.

زمانی وقتی میپرسیدند بوی مورد علاقه‌ات چیست از بوی چمن و عطر و خاک بارون خورده را ردیف میکردم تا بوی نوزاد و بوی مادرم. تصور نمیکردم روی برسد که بوی مورد علاقه‌ام بوی کله همسرم باشد. 

دیروز در دولینگو یک ساله شدم. یعنی یک سال است که هر روز حداقل 5 دقیقه‌ام را صرف آموختن کرده‌ام. دنیای چهل سالگی از سی سالگی شیرین‌تر است

نظرات 26 + ارسال نظر
سوگلی چهارشنبه 10 آبان 1402 ساعت 10:57 ب.ظ

شما مگه یه ماه بعد ازدواج سقط نکرده بودی؟

سلام
یک ماه نه
ولی سقط داشته ام و متوجه ربطش نشدم

زهرا سه‌شنبه 9 آبان 1402 ساعت 01:05 ق.ظ

سلام گولو.
تو در ازای مادر شدن از گولو در نمیشی بلکه یه گولوی کاملا جدید میشی که قبلی رو شاید یادت نیاد و نشناسی. در این حد ینی
منم آخر دوره تحصیل منصرف شدم. هنوز پشیمون نیستم. محاسبه هزینه فایده بسیار ساده اس...

سلام زهرا
چه وحشتناک
اگه من گولو نباشم پس چی باشم

یک عدد مامان یکشنبه 7 آبان 1402 ساعت 11:18 ق.ظ http://Kidcanser.Blogsky.com

گولو با استدلال های منطقی
مهم ترین قسمت زندگی همین داشتن یک شریک همراه هست که باهاش حس خوب داشته باشی که خداروشکر داری
بقیه اش مهم نیست

سلااااااااااااااااااام
حرفات برام مهمه آجی ممر

وحیده یکشنبه 7 آبان 1402 ساعت 09:56 ق.ظ

من مثل دنا ؛ خوندن نوشته های تو از دلخوشی های زندگی ام هست
پایدار وسلامت باشی

سلام وحیده جان
شرمنده میکنی

عبد یکشنبه 7 آبان 1402 ساعت 09:50 ق.ظ

گولو با مادرشدن یه گولو جدید ساخته می شه یعنی می خوای تا آخر عمرت همین گولو بمونی؟

سلام
من هر روز که از خواب بیدار میشم یه گولوی تازه هستم
گولوی مادر بیشتر از اینکه منو ذوق بیاره میترسونه

نسترن شنبه 6 آبان 1402 ساعت 11:57 ق.ظ http://second-house.blogfa.com/

چقدر جذاب "خوشحالم ازدواج کرده‌ام. همسرم نقطه قوت زندگی‌ام است. باهم زیاد میخندیم. با هم زیاد حرف میزنیم. " واقعا کیف کردم :) بمونید برای هم الهی

واقعا تصمیم به بچه نداشتن خیلیییییی سخته خیلییییییییییی

سلام نسترن
مرسیییییییییییییییییییییی

رز پنج‌شنبه 4 آبان 1402 ساعت 08:55 ب.ظ

من بچه سر پیری مامانم بودم تو همین سن و سال چهل اینا بدنیا اورد منو
ولی نه من تونستم درکش کنم نه مامانم تونست منو بفهمه
با اینکه ماها بچه های اذیت کنی نبودیم و حرف گوش کن بودیم مثلا.
الان که خودم چهل و دو سالمه و نه همسری دارم نه بچه ای ولی کارم با بچه هاست میتونم بگم خیلی جرات میخواد مادر شدن.
یه عالمه استرس از همه لحاظ
در نهایت اینکه گولو جان دوست داشتنی هستی

سلام رز عزیز
اینم مسئله خیلی مهمی هست
برات ارزو میکنم جانیارت به وقتش و به حالش بیاد برات

یاسمن چهارشنبه 3 آبان 1402 ساعت 09:10 ب.ظ

سلام چه خوب باز نوشتی

مرسی یاسمنکم

پریسا چهارشنبه 3 آبان 1402 ساعت 04:28 ب.ظ

براتون آرزوی سلامتی و طول عمر دراز میکنم
ان شا الله خدا کمکمون کنه که در هر لحظه درست ترین تصمیم ها رو بگیریم


+ کاش کانال تلگرامی هم داشتین برای نوشتن

سلام
بسیار ممنونم
من ادم وبلاگم
همینجا تلاش میکنم بیشتر بنویسم

نازنین چهارشنبه 3 آبان 1402 ساعت 12:39 ب.ظ

گولو :***
چقد دلم تنگ شده بود برای این پست های این شکلی. چقد زود گذشت ون روزایی که تقریبن هر روز مینوشتی توی وبلاگت و یه عالمه کامنت جواب میدادی و شوخی بود و خنده و گاهی هم بحث های کشدار...
باورم نمیشه واقعن ده سال و دوازده سال و ۱۴ سال از اون روزا گذشته.
واقعن عمرمون مث باد میگذره، جه خوب که حداقل توی این گذر با کسایی که دوسشون داری و کنارشون حالت خوبه، همراهی.
من از دکترا خوندن اون جلسه مصاحبه دکترا تو یادمه که نوشته بودی نودل خوردی با سس سیر و رفتی :)))
من توی دولینگو ۶۰۰ روزه شدم و واقعن راضی ام ازش.آهسته و پیوسته اس.

سلااااااااااااااااااااااام
وای پیاز خام خورده بودم
هنوز در مورد دکتری تصمیم قطعی نیست
در مورد بچه هم
کلا متوجه شده ام قطعیت توی زندگی چیزی ناممکنه
امسال 20 ساله که وبلاگ مینویسم.
12 ساله که گولو شد ه ام
راست میگی عمره ها
بدجور زود میگذره
دولینگو دقیقا حس "رهرو آنست که آهسته و پیوسته رود" میده

دنا چهارشنبه 3 آبان 1402 ساعت 04:47 ق.ظ

چه خوب نوشتی گولو جان. خوندن نوشته های تو از دلخوشی های زندگی منه.
خوشحالم "تصمیم خود"رو در اولویت قرار دادی و تبریک میگم بهت که در یک جامعه‌ی مدرک گرا تونستی نگرش متفاوتی داشته باشی.
بوی کله ی همسر، احیانن بوی قورمه سبزی نیست؟!
هممیشه شاد بمانید

سلام دنای عزیزم
کله شوهر دقیقا بوی شوهر میده
حتی نمیتونم وصفش کنم ولی مخلوطی از بوی شامپو و بدن و کله است

متین سه‌شنبه 2 آبان 1402 ساعت 03:18 ب.ظ

سلام خوشحالم که خوبید

در مورد دکترا و بچه همه چی تصمیم خودته پس عالیه

سلام متین جان
مممنونم

بهار شیراز سه‌شنبه 2 آبان 1402 ساعت 12:27 ب.ظ

سلام گولو جاااان...شاد باشی و سلامت ، همیشه برامون پست های شیرین بنویسی...
دولینگو رو بیشتر توضیح میدی؟
دوستم یه اپلیکیشن داشت روی گوشی اش، روزی ده دقیقه فرانسه میخوند باهاش...اون مدلیه؟

سلام دقیقا همونه
ممنونم عزیزم

مهری سه‌شنبه 2 آبان 1402 ساعت 12:09 ب.ظ

سلام وقت بخیر چقدر عالی که مینویسین و عالیتر نحوه نگارش و طرز تفکرتونه واقعا با طرز فکرتون برای بچه دار شدن تو این سن کاملاااا موافقم بنده تجربه شو دارم و در حال حاضر دخترم 25 سالشه روزایی رو دارم میگذرونم که انتخاب رشته و ورودش به دانشگاه و انتخاب واحد و.... روزهای بهشتی بوده و بارها و بارها لعنت به تصمیم گیری اشتباه خودم درگذشته میکنم خصوصا تو سن 42 سالگی که مادر شدم البته که میمیرم براش و عاشقانه میپرستمش

سلام.
خدا حفظتون کنه
بله دقیقا منم به همین فکر میکنم
ادم عاشق بچه خودشه ولی عشق بهای گرونی داره

مبینا دوشنبه 1 آبان 1402 ساعت 11:29 ب.ظ

گولو جان . ولی شما اینقد خوبی که هر وقتم بجه دار بشی .از عشق سرشارش میکنی .شک ندارم
پیش بزض دولینگو تنگلیسیه . چطوری توی انگلیسی یاد میگیری ؟!!!فارسی به انکلیسی هم که نداره؟
من یک مدت المانی خوندم دوست نداشتم ول کردم

سلام مبینا جان
مشکل عشق نیست
مشکل بهای اون عشق هست
دولینگو فرسی به انگلیسی نداره
من المانی و ترکی یاد میگیرم

ممل دوشنبه 1 آبان 1402 ساعت 04:39 ب.ظ

کجا بودی گولو دلم تنگ شده بود گولو تو هم اینو حس میکنی که زمان داره مث باددددددددددد میگذره؟ تا همین هفت هشت سال پیش من خیاطی میکردم ظرف میشستم نمازامو میخوندم غذا درست میکردم تازه پادکست هم گوش میدادم بعد میشد وقت خواب ! دیروز فقط یه خشتک دوختم و یه نماز حتی غذا هم‌از دیروز داشتیم درست نکردم ! یه دفع دیدم یاحضرت عباس شب شده باید بخوابیم! خودم کوپ کردم

سلام
آخ گفتی
قدیما چجوری انقده فعال بودیم اخه؟

فرشته دوشنبه 1 آبان 1402 ساعت 12:14 ب.ظ

راستی پسرم هم این ترم لیسانسشو میگیره اومده بود جلسه دفاع من
حس جالبی بود از ۵ سالگیش درس میخونم تا الان که داره لیسانس میگیره واقعا نمیتونم توصیفش کنم
خیلی خیلی راه سختی بود چون نه ارشد نه دکترا تو استان خودمون نبودم هرهفته میرفتم میومدم همش درس خوندن و سرکله زدن با استاد ودانشجویان

ماشالله
شما واقعا ادم تحصیلی هستیدا

فرشته دوشنبه 1 آبان 1402 ساعت 12:10 ب.ظ

پرنده گولو جانم
خواننده خاموشت هستم لطفا دکترات رو تموم کن
من ورودی بهمن ۹۴ بودم از اون کمالکراها که باید خودم بنویسم خودم مقاله نوشتم رساله نوشتم همه با آزمون وخطا پنج دفعه مجلات ریجکت شدم ببین یکسال ونیم فصل آمارم طول کشید ودیتاها هی عوض کردم ۹ ماه تمام نوشتن و عوض کردن و ترجمه و...بعد جواب به ریوایز داورهای مجله وبعد پذیرش و چاپ مقالات ۱۰ ماه درگیر رساله وپیش دفاع ودفاع بخدا موهام سفید شد بهت بگم به جان خودم استادم حتی عنوان مقاله مو نمیدونست حتی گریه میکردم تو ریوایز کمک کن میگفت هرکار بقیه کردن تو بکن
بقدری مستاصل شدم اما بالاخره پارسال اسفند ۱۴۰۱ تموم شد یعنی تموم کردمش تو سن ۴۲ سالگی الان ۴۳ سال دارم شاید این مدرک دکترای بدردم نخوره(۱۳ سال هست مدرس حق التدریس دانشگاه هستم متاسفانه رشته من تو استانمون الان که مدرک گرفتم نمیخواند) اما تمومش کردم
شما که مطمنم شهر بزرگ اساتید بهرحال کمک می‌کنند زبانت عالیه خواهش میکنم تمومش کن

سلام
نمیدونم عزیزم
واقعا نمیدونم
جان ندارم برم سراغش

آتشی برنگ آسمان دوشنبه 1 آبان 1402 ساعت 11:25 ق.ظ https://atashibrangaseman.blogsky.com

کنار هم ب خوشی و سلامت پیر بشید خیلللللی پیر عزیزم
دولینگو چی هست خب؟

سلام خیلی ممنونم
یک بستر اموزش زبان هست

هستی دوشنبه 1 آبان 1402 ساعت 08:59 ق.ظ

گولو من با مادرم 40 سال اختلاف دارم
گاهی خیلی خوشحالم که مادرم من رو بدنیا اورده تا طعم مهربونی و نوازشش هاش رو بچشم

سلام هستی
روزت بخیر و جانت شاد
خوشحالم که با مامانت شادانی
ولی سوال من از خودم اینه: در ازای مادر شدن چقدر از گولو دور خواهم شد

دزیره دوشنبه 1 آبان 1402 ساعت 08:50 ق.ظ https://desire7777.blogsky.com/

خوب خدارو شکر از شمال سلامت برگشتی داشتم نگرانت میشدم گولو و اسمش بچه گولو خواهد بود

سلام
حالا هی وسوسه کن
جات خالی سفر خوبی با هم رفتیم به بلاد کفر

کیانوش دوشنبه 1 آبان 1402 ساعت 08:28 ق.ظ

سلام گولو جان انقدر دیربه دیر می نویسی که من اول هر کامنت می نویسم چه خوب که دوباره نوشتی. در مورد همسر بهت تبریک می گم به خاطر اون خندیدن ها ، و در مورد بچه هم فکر می کنم اگر من الان در سن باروری بودم و بچه ای نداشتم، هیچوقت در شرایط اقتصادی و اجتماعی امروز با وجود تمام شیرینی های بچه ، فرزندی به این دنیا نمی اوردم.

سلام کیانوش من
رفیق قدیمی
بچه اوردن تصمیم سختی هست
نیاوردن سخت تر

دل آرام یکشنبه 30 مهر 1402 ساعت 08:00 ب.ظ

۴۰ سالگی خوبه موافقم یه ثباتی هست که تو ۳۰ نیست

سلام
دقیقا انگار قدم ها مطمئن میشن

تریپل یکشنبه 30 مهر 1402 ساعت 03:48 ب.ظ

سلام.
چقدر خوبه که باز هم نوشتید.
دکتر گولو میشه بخاطر دل خوانندگانتون دکترا رو هم تموم کنید؟
فکر کنم انسان توی هر سنی باشه، برای بچه‌اش وقت خواهد گذاشت. البته شدت و ضعف داره و حتی به خصوصیات افراد هم مربوط میشه.
راستی اگه بچه‌دار بشید اسمش گولوچه میشه یا امیرچه؟

سلام.
چشم
مرسی دکتر
اسمش گووووووربه خواهد بود

پگاه یکشنبه 30 مهر 1402 ساعت 02:13 ب.ظ

بحث بچه خیلی پیچیده است، من و همسرم هم بی نهایت با هم خوشیم، تمام وقت، عاشق بو و نوازشش هستم، اما خیلی فرق هست بین کسی که خودش تصمیم میگیره بچه نداشته باشه و یکی که بخواد و نشه، من بیشتر از اینکه دوست داشته باشم مادر بشم دوست دارم پدر شدن همسرم رو ببینم ...

سلام
بله دقیقا تفاوت بین اگاهانه خواستن زیاده

یه مرد یکشنبه 30 مهر 1402 ساعت 01:33 ب.ظ http://Whiteshadow.blogsky.com

دولینگو برای انگلیسی هم‌هست؟

سلام . بله

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.