پرنده گولو

آتشی در درون من است که با نوشتن آرام می گیرد

پرنده گولو

آتشی در درون من است که با نوشتن آرام می گیرد

عدم امنیت

نه اینکه اینجا را دوست نداشته باشم. نه

نه اینکه حرف نداشته باشم. اینهم نه

ولی امنیت در نوشتار مهم است. من دوست دارم کلمات را دنبال کنم نه اینکه کسی کلماتم را دنبال کند. و این موقعیت چند ماه اخیر من بوده. کسی ناخواسته در تمام فضاهای مجازی دنبالم میکرد و به ازای هر یک جمله مجبور بودم ده جمله به او توضیح دهم. از خودم بودن پشیمان بودم. و بسیار کلافه تر از هر کلامی. هر بار اینجا را باز میکردم بنویسم و میدیدم که دارم کلمات را سبک سنگین میکنم که چه خواهد پرسید و چه توضیحی خواهم داشت. و چون آدم عزیزی بود تهش صفحه را میبستم: انشای نانوشته غلط ندارد.

حتی الان که دارم مینویسم میبینم میاید میخواند و پشت سرهم و رگبار طور میپرسد.

نه عزیزم. هیچ کدام از افکارت درست نیستند. شما فقط ناخواسته مرا به کنج عزلت دررابطه دوستی هل دادی. 

و الان اگر مینویسم بخاطر این است که این وبلاگ که شما رفتی پیدایش کردی خانه من است و من نمیخواهم خانه ام را ترک کنم