پرنده گولو

آتشی در درون من است که با نوشتن آرام می گیرد

پرنده گولو

آتشی در درون من است که با نوشتن آرام می گیرد

عنوان مناسب پیدا نکردم

ایستاده بودم روبروی  بازپرس و تلاش میکردم جمله هایم بدون تپق زدن باشد و لکنت نداشته باشم و نترسم. من مجرم نبودم. به من تهمت زده اند و من بیگناهم. نباید این یادم برود. چرا که حقیقت قوی ترین پادزهر دنیاست... نباید یادم برود.


مهر و آبان که بستری بودم مریم آمد تا کمک حال شرکت باشد در منابع انسانی. تلفنی چک میکردیم و کارها را روبراه نگه میداشتیم  تا مرخص شوم و برگردم سرکار. آدم خوبی بود و لابد هنوز هست. همکاری مان آرام و دوستانه بود،آنقدر که یادم برود کارمندم است و یادش برود مدیرش هستم. روزی هم که از آن شرکت رفتم همچنان دوست بودیم و همچنان رابطه خوبمان پا برجا بود. آنقدر خوب که توی این محل کار جدید به فکرش باشم و بدم نیاید که باز همکار شویم ...


 ایستاده بودم روبروی بازپرس  و تلاش میکردم یادم نرود که بی گناه هستم ولی آن اسم و آن امضا از جلوی چشمانم محو نمیشد. مهم ترین مدرک شاکی استشهادیه ای است که مریم نوشته و امضا کرده...


حتی اگر روزی بشود که بپرسم ، باز هم فرقی ندارد که چرا...

نظرات 25 + ارسال نظر
مژگان سه‌شنبه 23 دی 1399 ساعت 10:59 ق.ظ http://raastin.blogfa.com

سلام مرسی از پاسخگویی توی وبلاگم.

این کنجکاوی من به این دلیل بود که بعضی از نزدیکانم گولو صدام میکنن. میخوام ببینم تو فرهنگای مختلف چی تعبیر میشه.

سلام
کرمانی ها به پستونک میگن گولو
یزدی ها به بچه گربه

ایدا سه‌شنبه 23 دی 1399 ساعت 02:42 ق.ظ

سلام
عجیب و دردناک بود
امیدوارم به حق تون برسید، قلبتون اروم بشه.
شما ایا اینستا هم فعالیت دارید؟

سلام
ممنونم
گولو اینستا نداره

ستاره شنبه 20 دی 1399 ساعت 12:57 ب.ظ

گولوی عزیز سلام
از وقتی یادمه و خواننده ات هستم هربار سر نماز برات دعا کردم
اینم حل میشه، مطمئن باش

سلام ستاره
ممنون که مثل ماه اومدی و دلم رو گرم کردی

لاله پنج‌شنبه 18 دی 1399 ساعت 08:22 ب.ظ

خیلی واضحه ، یه مقدار پول که از طلب تو کمتره، یه اطمینان شغلی و به پاداش مالی ، وامی ، یه آتو که اونو ترسونده ، یه مرد که داره از جا و مکانش سو استفاده میکنه ، ... خیلی خیلی دنیای بدی شده .
گولو آدم از آینده اینجا میترسه ، اینقدر که همه بی تعهد و خودخواه شدن ، اینقدر که معیار ها عوض شده .

سلام
به قیمت خودم فکر کردم.
من برای چی حاضرم شهادت دروغ بدم.
به مریم فکر نمیکنم.
حتی فکرش برام اذیته

طاهره چهارشنبه 17 دی 1399 ساعت 10:06 ب.ظ

گولو جانم فقط می تونم دعا کنم.. هم برای تو هم برای مریم.. برای همه ی آدمهایی که هر کس یکجور حالش بده.
امیدت اما به خدا باشه چون" و کفی بالله .."

سلام طاهره عزیزم
ممنونم
اصل حرف همینه. خدا کافیه

زینب چهارشنبه 17 دی 1399 ساعت 10:32 ق.ظ

اون که برای من مدرک جمع کرده بود و استشهادیه هم اسمش مریم بود
و اون که کلی دروغ دنباله دار علیه من گفته بود مریم دیگه ای بود
حتما بی ربطه ولی از مریم ها فراری ام

تجربه: آخرش عزت دست خداست و اون که جبران می کنه براتون هم خداست

سلام
عزت دست خداست
گل گفتی

شیرین سه‌شنبه 16 دی 1399 ساعت 01:33 ب.ظ

سلام عزیزم
نگران نباش
تو یکی رو داری که هم شاهده و هم قاضی ..!
یادمون باشه هیچ چیز ازهیچ کس بعید نیست
آنچه شیران را کند روبه مزاج
احتیاج است احتیاج است احتیاج

سلام
ممنونم شیرینک من
ممنونم

فال دوشنبه 15 دی 1399 ساعت 04:50 ب.ظ http://semilife.blogfa.com

اوففف
اینجور وقتا دلم میخواد تو ذهنم اونایی که چارچوبای معرفت و انسانیت رو نادیده میگیرن در فاصله دو سه متری تصور کنم و سوالامو دهها بار سرشون عربده بزنم!
بلکه این بغضی که مغز و نای رو به هم گره میزنه و حس تنگ شدن نای رو بهم میده، وا شه

معتقدم بعضی کارا هرگز جبران نمیشن، میدونم خیلی سخت گیرانه ست ولی من یکی نمیتونم...

سلام
من ترسیدم و غمگین شدم
همش با خودم میپرسم اخه چرا
و همش میپرسم یعنی من کجا حاضرم این کار رو بکنم؟

Bluish دوشنبه 15 دی 1399 ساعت 04:26 ب.ظ

سلام گولوی عزیز
امیدوارم حل شه مشکلی که پیش اومده

سلام
بسیار ممنونم

عابر دوشنبه 15 دی 1399 ساعت 03:37 ب.ظ

ادم احساس تنهایی میکنه یه وقتهایی انگار باید خود خدا بیاد بغل کنه آدمو بذار سرت رو بذاری رو شونش و دلداریت بده

سلام
دقیقا
دلم میخواد بهم بگه نترس

ریحانه دوشنبه 15 دی 1399 ساعت 11:32 ق.ظ

گولو جان این روزها میگذره

نمیدونم چرا یه مدته همه ادمهای خوبی که میشناسم کمی دچار مشکلات زیاد شدن

خودم هم که همسرم درگیر سرطان مزمن شده. وعه که به هیچ دارویی تا الان جواب نداده. ولی دلمون روشنه. انشالله درست میشه

گولو حس و حال وبلاگت داره به اون انرژی سابق برمیگرده. حدود ۵ سال پیش که وبلاگ تو اوج بود. ایشالله زندگیت پر از انرژی مثبت میشه دوباره و با همسرت یه زندگی فوق العاده را در پیش خواهی داشت.

دکتری را چه کردی؟ دفاع کردی؟

سلام
فک کنم فصل امتحانات شده
ریحانه نترسی ها
خاله منم سرطان و تومور داشند
الحمدلله درمان شدند
علم خیلی پیشرفت کرده
بین فعالیت من توی وبلاگ و شاغل بودن ربط خطی هست

دکتری رو نگو
ول د ادمش فعلا

یک عدد مامان دوشنبه 15 دی 1399 ساعت 11:24 ق.ظ http://Www.Kidcanser. Blogsky

عجب
حتما مریم هم اینروزا حالش خوب نیست و عذاب وجدان داره( یعنی امیدوارم اینجور باشه)

سلام عزیزم
نمیدونم حالش چطوره
اینطور ادمی نبود

فا دوشنبه 15 دی 1399 ساعت 10:45 ق.ظ

سلام
پشت این همه اتفاق و داستان ها ی حکمتی هست که ب محض اینکه متوجه ش شدی رهات میکنن از امتحان و بدون شک تهش رشد و تقویته...
توسل کن به حضرت رقیه و تو خونتون روضه خونگی بگیر ولی با دو نفر ..ی اشک و روضه و زیارت عاشورا

الهی که خدا تمام خیرات ش رو نصیبت کنه

سلام
اخ گفتی
من این نذر رو دارم
دو ساله

ترمه دوشنبه 15 دی 1399 ساعت 07:37 ق.ظ

سلام

حسینا، آه حسینا
یه فرصت بده گولو جان بین این بغل کردن هات نفس بکشه خب!
پشت سر هم!
صبر و آرامش براتون آرزو می کنم

سلام ترمه جان
ممنونم
دعای خیر از سمت دوست واقعا نعمته

بهار دوشنبه 15 دی 1399 ساعت 12:14 ق.ظ

گولو جان سوره ى نور بخوان و بروج

سلام
بروی چشمم

ربولی حسن کور یکشنبه 14 دی 1399 ساعت 07:50 ب.ظ http://rezasr2.blogsky.com

هوراااااا
کامنت منو جواب دادین!

سلام
کامنتهای شما باعث مسرت و افتخار منه دکتر
برای همین گاهی احتکار میکنم

آواز کوهستان یکشنبه 14 دی 1399 ساعت 07:12 ب.ظ

سلام گولو جان شوکه شدم .متاسفم .امیدوارم حل شده باشه

سلام دوست قدیمی ام
این روزها بدجور محتاج دعا هستم

مژگان یکشنبه 14 دی 1399 ساعت 06:05 ب.ظ http://raastin.blogfa.com

گولو معنیش چیه عزیزم؟

سلام
گفته بودید توی وبلاگتون جواب بدم
براتون نوشتم
پرنده گولو یه شعر از شل سیلوراستاین هست

ربولی حسن کور یکشنبه 14 دی 1399 ساعت 04:41 ب.ظ http://rezasr2.blogsky.com

سلام
واقعا نمیدونم چی بگم؟
لابد براش ارزششو داشته

سلامدکتر چطورید ؟
همین دیگه ارزشش چی بوده اخه؟

ماهک یکشنبه 14 دی 1399 ساعت 11:04 ق.ظ

سلام گولو جون. واقعا ناراحت شدم. انشاالله که حل شده باشه یا حل بشه.

سلام
ان شالله که به خوبی حل میشه

سمیه یکشنبه 14 دی 1399 ساعت 11:00 ق.ظ

واقعا عجیب شدن ادما ، روز به روز ادم بودن و با اخلاق و اصل رفتار کردن سخت تر و سخت تر می شه

سلام
من درک میکنم نیاز مالی داشت
درک نمیکنم چرا به مبلغ ناچیز اون شرکت حاضر شد این کار رو بکنه

ویدا یکشنبه 14 دی 1399 ساعت 09:42 ق.ظ

هر چیزی پایانی داره گولو....این روزهای گس هم میگذره.....دوستت دارم....میدونی نه؟

سلام ویدا
منم
مرسی

سهیلا یکشنبه 14 دی 1399 ساعت 08:55 ق.ظ http://Nanehadi.blogsky.com

سلام.ان شاالله درست میشه.توکل به خدا.

سلام بر خورشید خانه
ممنونم سهیلا جان
دعا میکنی ؟

ریحانه شنبه 13 دی 1399 ساعت 04:29 ب.ظ


واای گولو واضح تعریف کن. عجب دنیایی شده ها. ای خدا

من که دیگه بریدم ...

سلام
واضحش اینه که شرکت قبلی ام ازم شکایت کرده که حق و حقوقم رو نده.
شاهد هم اورده
منم شاهدم خداست

دنیا شنبه 13 دی 1399 ساعت 01:09 ب.ظ

خیلی خیلی تکان دهنده بود چیزی که خوندم، چه قدر هضمش برای تو سخت بوده خدا داند ، بعضی چیزا شاید هیچ وقت هضم نشن حتی، همین طور که خودت هم گفتی چه توجیهی پذیرفتنی می تونه باشه واسه چنین نامردی و دروغی؟ واسه چنین بی معرفتی و نمکدون شکستنی؟

سلام دنیا جان من
سخته
و همش توی سرم میچرخه
ولی هر کاری میکنم که درک نکنم بازم میفهمم اجبار از ادم چیا میسازه

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.